تجارت خودکار

اشتباهات معاملاتی را چگونه بشناسیم ؟

سرمایه گذاری در بورس

بورس این روزها وضعیت غم‌انگیزی دارد. مدام بیش از ۹۰ درصد نمادها در مدار منفی معاملاتند و اغلب هم با صف فروش‌های فوق سنگین مواجه‌اند. این در حالی است که ارزش معاملات به‌طور پیوسته آب می‌رود و هر روز کمتر از دیروز می‌شود. به‌طوری که از ابتدای سال جدید ۵ بار رکورد کمترین ارزش معاملات یک سال اخیر.

رشد امروز تا چه مدتی تکرار خواهد شد؟/ حقیقی ها بازار را به هم زده اند

کارشناس بازار سرمایه با اشاره به اینکه رشد امروز بازار سرمایه مقطعی و کوتاه‌مدت است، مطرح کرد: شاخص کل با خارج شدن سهامداران از سهم‌های کامودیتی‌محور، باز هم افت خواهد کرد. مدت زیادی بود که سهامداران بورس منتظر یک روز سبز در این بازار بوده‌اند که بعد از گذشت یک هفته از سه‌شنبه هفته.

3 اشتباه مهلک در ارز های دیجیتال که شما را به خاک سیاه می‌نشاند

بسیاری از افراد با ورود به بازار های مالی مانند ارز های دیجیتال به دلیل نداشتن دانش کافی ممکن است با ضرر های سنگینی رو به رو شوند. شرط ورود به هر بازار مالی در واقع داشتن دانش کافی در این حوزه است به همین منظور ما در اینجا 3 اشتباه مهلک در بازار های مالی را به شما معرفی میکنیم که بسیاری از افراد.

چگونه فرصت های سرمایه گذاری را بشناسیم؟

سرمایه گذاری یکی از روش های محبوب میان مردم جهت افزایش دارایی به حساب می آید و معمولا یکی از سوالاتی که در ذهن سرمایه گذار ها ایجاد می شود این است که چگونه فرصت های سرمایه گذاری را بشناسیم. سالانه افراد زیادی با هدف افزایش دارایی خود، سرمایه هایشان در را کارهای مختلف می گذارند اما متاسفانه عده.

درخواست امکان خرید سهام به ارزش بیش از یک میلیارد از طریق بیت‌کوین

بسمه تعالی مستدعی است اقدامات عاجل لازم را جهت بررسی و فراهم‌سازی شرایط ویژه برای افرادی اشتباهات معاملاتی را چگونه بشناسیم ؟ که با نیت تأمین مالی از طریق رمزارز دیجیتال خواهان اقدام برای خرید سهام در بورس اوراق بهادار برای سرمایه‌گذاری بالای یک میلیارد تومان می‌باشند را مبذول فرمایید. لینک حمایت از کمپین | خبرگزاری فارس | فارس من

افت حجم و ارزش معاملات هفتگی فرابورس

افت حجم و ارزش معاملات هفتگی فرابورس

حجم و ارزش معاملات فرابورس در هفته گذشته با افت مواجه شد.

آمار داد و ستدهای بازارهای فرابورس در هفته گذشته ۳۲۳۶ میلیون ورقه به ارزش ۱۵ هزار و ۹۳۶ میلیارد ریال دست به دست شد که این میزان معامله در ۶۶۸ هزار دفعه رقم خورد.

به گزارش تجارت‌نیوز،بر اساس این گزارش، این ارقام در مقایسه با هفته پیش از آن افت ۲ و ۴ درصدی حجم و ارزش و رشد ۴۴ درصدی تعداد دفعات معاملات را نشان می‌‌دهد و در مقایسه با مدت مشابه سال قبل این متغیرها به ترتیب ۸۱، ۱۰۸ و ۸۷ درصد افزایش را به ثبت رسانده‌اند.

بازارهای اول، دوم، پایه و SME

همچنین رصد معاملات در بازارهای سهام فرابورس نشان می‌دهد بازارهای اول، دوم، پایه و SME نقل و انتقال ۳۱۷، ۹۳۰، ۱۹۲۲ و ۰.۳ میلیون سهم را تجربه کردند که ارزش این معاملات به ترتیب ۱۳۴۱، ۳۹۲۲، ۳۷۵۱ و ۳ میلیارد ریال بود.

در عین حال، بازار اول در حالی با افت حجم و ارزش دادوستد سهام روبرو شد که بازار دوم افزایش ۶ و ۴ درصدی این متغیرها را تجربه کرد؛ بازار پایه نیز رشد ۱۸ و ۹ درصدی حجم و ارزش معاملات را شاهد بود و بازار شرکت‌های کوچک و متوسط نیز افزایش ۳۳۶ درصدی ارزش معاملات را به ثبت رساند.

همچنین در هفته‌ای که سپری شد بازار ابزارهای نوین مالی با تغییر مالکیت ۶۷ میلیون ورقه به ارزش ۶۹۰۴ میلیارد ریال روبه‌رو شد.

بازار اوراق بدهی

در این بازار اوراق بدهی در پی خرید و فروش ۷ میلیون ورقه به ارزش ۵۵۴۵ میلیارد ریال، افزایش همزمان ۲۵ و ۲۳ درصدی حجم و ارزش معاملات را تجربه اشتباهات معاملاتی را چگونه بشناسیم ؟ کرد و این در حالی است که هفته گذشته معاملات اوراق تسهیلات مسکن و صندوق‌های سرمایه‌گذاری قابل معامله کاهش یافتند.

بازار پایه

در این میان نگاهی به روند معاملات در تابلوهای بازار پایه نیز حاکی از آن است بازارهای پایه ب و ج با رشد حجم و ارزش دادوستدها و بازار الف با کاهش این متغیرها روبه رو شدند.

ارزش معاملات خرد

افزون بر اشتباهات معاملاتی را چگونه بشناسیم ؟ این، در هفته‌ای که سپری شد ارزش معاملات خرد بازار سهام شامل دادوستدهای انجام‌شده در بازارهای اول، دوم، پایه، SME و مشتقه به ۸۱۳۳ میلیارد ریال رسید که گروه فلزات اساسی ۱۸ درصد از این رقم را به خود اختصاص داد و صدرنشین سایر گروه‌های بورسی شد و پس از آن پتروشیمی‌ها و گروه هتل و رستوران با در اختیار گرفتن ۱۴ و ۱۲ درصد از ارزش کل معاملات بازار سهام در جایگاه دوم و سوم قرار گرفتند.

روانشناسی سرمایه‌گذاران در بورس: چگونه احساسات مانع سرمایه‌گذاری هوشمندانه می‌شود؟

روانشناسی سرمایه گذاری بورس

برای سال‌ها، این فرضیه در دنیای سرمایه‌گذاری وجود داشت که سرمایه‌گذاران در بورس براساس ریسک و بازه، میزان سود، وضعیت سودآوری و سایر فاکتورهای منطقی، تصمیماتشان را در سرمایه‌گذاری می‌گیرند. در حالیکه که تحقیقات مالی رفتاری، آشکار ساخت که احساسات، هیجانات و وضعیت روحی افراد روی تصمیمات سرمایه‌گذاری و مالی آنها تاثیر زیادی می‌گذارد.
بسیاری از سرمایه‌گذاران یک استعداد! ذاتی برای واردشدن در سقف قیمت و خروج از سرمایه‌گذاری در کف قیمت دارند و در هیاهوی رسانه‌های اجتماعی و هجوم اطلاعات و احساسات، اقدام به خرید سهام در بالاترین قیمت‌ها و فروش آن در کمترین قیمت می‌کنند! واقعا چرا سرمایه‌گذاری‌ به این شکل صورت می‌گیرد و چگونه سرمایه‌گذاران می‌توانند از سرمایه‌گذاری براساس هیجانات و احساسات خودداری کنند؟ در این مطلب از بلاگ بآشگاه کارگزاری آگاه سعی می کنیم نگاهی کاربردی به روانشناسی سرمایه گذاران در بورس داشته باشیم. با ما همراه باشید.

در این مطلب عناوین زیر را بررسی خواهیم کرد:

رفتار سرمایه‌گذاران

اگر از سرمایه‌گذاران پرسیده شود چه هدفی از سرمایه‌گذاری دارند، بیشتر آنها پاسخی ساده خواهند داد: آنها خواهان سود هستند.
گرچه پاسخ آنها واضح به نظر می‌رسد اما به احتمال قوی حقیقت نیست. در درون هریک از ما، خواسته‌هایی وجود دارد که همیشه ابراز نمی‌کنیم و یا حتی از وجود آنها بی‌اطلاعیم. بیشتر ما وقتی درباره پول و سرمایه‌مان تصمیم‌گیری می‌کنیم، به جای اینکه واقعا به قصدی که داریم عمل کنیم (کسب سود) معمولا به دنبال این هستیم که آن احساسات درونی را ارضا کنیم. اما عدم اطلاع از این خواسته‌های نهفته در درون، می‌تواند باعث شود به سمتی هدایت شویم که خطاهای ویرانگری در سرمایه‌گذاری مرتکب شویم و هم از لحاظ احساسی و هم از لحاظ مالی ضربه ببینیم.

برای مثال ممکن است در حالیکه معاملات‌مان سودده نیست، بطور مداوم به معاملات سهام بپردازیم و به جای اینکه سرمایه‌گذاری را یک عمل هوشیارانه مالی تلقی کنیم، اینکار را به چشم یک بازی لذت‌بخش ببینیم. در سمت دیگر، احتمال دارد ریسک‌های معقولی که برای کسب سود بالاتر در بازار باید آنها را قبول کنیم را نپذیریم و وارد معامله نشویم فقط به خاطر اینکه از فقیر شدن و از دست دادن سرمایه هراسان هستیم. شاید هم از فروش سهامی که قیمت آن سقوط کرده خودداری می‌کنیم چون می‌خواهیم همچنان امیدوار بمانیم که قیمت آن بالاخره رشد خواهد کرد و مجبور نخواهیم بود به شکست خود اعتراف کنیم.

مشکل ما هرکدام از موارد فوق باشد، خیلی مهم است که تمایلات شخصی پنهان درون را بشناسیم تا بتوانیم با تصمیمات بهتر، در نهایت به اشتباهات معاملاتی را چگونه بشناسیم ؟ هدفی که واقعا به آن نیاز داریم برسیم.

روانشناسی سرمایه گذاری بورس

اطلاعات ورودی همه چیز است

تئوری‌های متعددی وجود دارد که سعی می‌کند پشیمانی و واکنش افراطی که خریداران و فروشندگان را در بازارهای مالی درگیر خود کرده، توضیح دهد. روح و روان سرمایه‌گذاران در زمان‌هایی که استرس افزایش می‌یابد (چه این استرس ناشی از خوشحالی مفرط باشد یا از ترس) اغلب بر تفکر منطقی غلبه می‌کند و استرس نیز ناشی از برداشت شخص از اطلاعات دریافتی است.

سرمایه‌گذاران، اطلاعات موردنیازشان را از منابع مختلفی مانند سایت‌های تحلیلی و خبری، انجمن‌ها، شبکه‌های اجتماعی، دوستان و همکاران و خانواده بدست می‌آورند. افراد عادی، داستان سودهایی که دوستان و آشنایان‌شان کسب کرده‌اند را می‌شنوند و با این داستان‌ها خود را جهت ورود به بازار متقاعد می‌کنند. داستان ها از دوره های صعودی در بازار ناشی می شوند، دوره‌هایی که بازار تمایل دارد یکسره روند افزایشی داشته باشد؛ کسب سود در بازار راحت بوده و سهام در حال رشد به وفور در دسترس است،

در این هنگام است که یک سرمایه‌گذار غیرحرفه‌ای مبتدی، سرمایه‌ای که با تلاش فراوان آنرا بدست آورده است را با امید کسب سود وارد بورس می‌نماید و سعی دارد آنرا از ضرر و زیان محفوظ دارد اما اغلب اوقات اغوا شده و دست به تصمیمات نابخردانه می‌زند.

از طرفی زمانی که سرمایه‌گذاران درباره رکود و مشکلات اقتصادی (کشور یا شرکت) و نزول احتمالی بازار می‌خوانند، ترس بر آنها غالب می‌شود و معمولا سهام‌شان را در پایین‌ترین قیمت می‌فروشند. البته گاهی اوقات نیز عکس این قضیه پیش می‌آید و در حالیکه سرمایه‌گذاران بصورت ذهنی آمادگی مواجه با یک بازار صعودی واقعی را ندارد، بازار شروع به رشد می‌کند اما افراد مبتدی معمولا خیلی دیر وارد آن می‌شوند.

به نظر می رسد دلیل تاثیرگذاری زیاد اطلاعات روی تصمیم‌گیری‌های سرمایه گذاران، عدم قطعیت در بازار است که خیلی سریع باعث ترس و تردید می‌شود و سرمایه‌گذاران را به سمت تصمیم گیری براساس احساسات و هیجانات سوق می دهد.

وابستگی احساسی

یکی دیگر از مشکلات احساسی سرمایه گذاری در بورس که هیچ جایگاهی در پرتفوی یک سرمایه‌گذار موفق ندارد، وابستگی احساسی به یک سهم یا دارایی است. اگر مقداری سهام از پدر یا پدربزرگ‌تان به شما رسیده، احتمالا دوست داشته باشید بدون توجه به روند سهم و وضعیت شرکت، یادگاری پدربزرگتان را تا ابد نگهداری کنید در حالیکه اگر واقع‌بین باشید باید آن سهام را بررسی کرده و اگر ارزش نگهداری و روند مناسبی ندارد آنرا بفروشید.
احساساتی بودن می‌تواند در زندگی و روابط شخصی ویژگی ارزشمندی باشد، اما نه در سرمایه‌گذاری. برای وجود هر دارایی در پرتفوی شما باید یک دلیل قانع کننده وجود داشته باشد و اگر یک دارایی، هدفی که مدنظر است را محقق نمی‌کند باید فروش آنرا در نظر گرفت.
چیزی که ما میخواهیم به آن تاکید کنیم، تشکیل سبد دارایی و پرتفوی سهام براساس اصول سرمایه‌گذاریست و نه وابستگی احساسی!

برای مشاهده تصویر در اندازه بزرگ روی آن کلیک کنید:


روانشناسی سرمایه گذاری در بورس

چگونه می‌توانیم متوجه شویم که یک سرمایه‌گذار احساسی هستیم؟

سرمایه‌گذاران موفق، اهمیت ثبات احساسی و روانی را در سرمایه‌گذاری به خوبی متوجه شده‌اند، به این معنی که آنها تصمیمات سرمایه‌گذاری‌شان را براساس اطلاعات مفید و تحلیل شده می‌گیرند. در سمت دیگر، احساسات و هیجانات‌ عامل اصلی تصمیم‌گیری در سرمایه‌گذاران احساسی است.

اگر یکی از ویژگی‌های زیر در شما وجود دارد، پس شما یک سرمایه‌گذار یا معامله‌گر احساسی هستید:

– وقتی قیمت سهام کمی افت می‌کند، آنرا به فروش می‌رسانید.
تصمیم برای فروش سهام باید نتیجه ملاحظات دقیق باشد. اگر شما سهم را فقط به خاطر اینکه کمی زیان کرده‌اید می‌فروشید، پس شما یک سرمایه‌گذار احساسی هستید!

– روی اخبار شدیداً متمرکز شده‌اید.
قبول داریم که بخشی از سرمایه‌گذاری این است که اخبار بازار را پیگیری و رصد کنید. اما اگر شما در شرکتی مانند کارگزاری و شرکت‌های سرمایه‌گذاری و شرکت‌های مشابه شاغل نیستید، خواندن مرتب اخبار و اطلاعات سهام مرتبط بصورت ۲۴ ساعته رفتار سالمی نیست و به احتمال قوی شما یک سرمایه‌گذار احساسی هستید!

– شما به خاطر سودی که هنوز تحقق نیافته، خوشحال هستید.
سود تحقق نیافته همان سودی است که از یک دارایی بدست می‌آید فقط اگر آنرا در قیمت و زمان مشخص بفروشید. بطور مثال اگر یک اشتباهات معاملاتی را چگونه بشناسیم ؟ سهم با قیمت ۲۰۰ تومان بخرید و رویای رسیدن قیمت به ۳۰۰ تومان را داشته باشید و به این خاطر شادمان شوید و یا اینکه پس از خرید سهام، با شروع رشد قیمت، فورا احساس شیفتگی و خوشحالی “شدید” به شما دست دهد، شما یک سرمایه‌گذار احساسی هستید!

– شما به خاطر ضرر و زیانی که هنوز قطعی نشده، اندوهگین می‌شوید.
زیان تحقق نیافته، برعکس سود تحقق یافته است. اگر هر زمان که قیمت سهام از قیمت خریداری شما کمی کاهش یافت و شما احساس نا امیدی و اندوه کردید، شما یک سرمایه‌گذار احساسی هستید!

– شما از بررسی قیمت سهام ترس دارید.
اگر می‌دانید که به احتمال قوی قیمت سهم کاهش یافته است ولی از بررسی قیمت سهام ترس دارید چون نمی خواهید با حقیقت مواجه شوید، در این صورت شما یک سرمایه‌گذار احساسی هستید!

– با هر خبر بد، ترس وجود شما را می‌گیرد.
راه منطقی برای مواجهه با اخبار بدی که از بازار و سهم شرکتی که می‌شنوید این است که اثر این اخبار و اطلاعات را بصورت واقع‌بینانه بررسی کنید و تصمیم متناسب با آنرا بگیرید. اگر شما با هر خبر بد رسیده از بازار، هراسان می‌شوید در این صورت یک سرمایه‌گذار احساسی هستید!

– پشت‌سرهم قیمت سهام را بررسی می‌کنید.

بورس ذاتا دارای نوسانات بسیار است و هر سهم روزانه نوسانات بسیاری خواهد داشت. اگر مرتبا با کارگزار تماس می‌گیرید یا در سایت قیمت سهام را بررسی می‌کنید و یا اگر از هرشخصی که می‌بینید درباره سهام نظرخواهی می‌کنید، شما یک سرمایه‌گذار احساسی هستید!

۵ راه‌حل پیشنهادی جهت کاهش اثر احساسات در سرمایه‌گذاری

روانشناسی سرمایه گذاری

راهکارهایی پیشنهادی ما را که با آن می‌توانید تاثیرگزاری هیجانات و احساسات را در سرمایه‌گذاری کاهش دهید در ادامه بخوانید.

۱ – تشکیل پرتفوی سرمایه‌گذاری

تکنیکی که می‌تواند باعث کاهش پاسخ احساسی به بازار شود، ساخت پرتفوی دارایی‌هاست. چون اگر پرتفوی به درستی چیده شده باشد با اینکار خیال شما تا حدودی راحت است که اگر یکی از سهام یا دارایی های موجود در پرتفوی افت کرد، مابقی آنها مانع از افت شدید سرمایه شما خواهد شد و فقط زمان‌های کمی وجود داشته که همه بازارها به یک سمت حرکت کرده‌ و تنوع‌سازی باعث محافظت از دارایی نشده است.

تنوع‌سازی دارایی‌ها می‌تواند اشکال مختلفی داشته باشد؛ سرمایه‌گذاری در صنایع مختلف، مناطق جغرافیایی مختلف، خرید انواع دیگر اوراق بهادار و حتی مصون‌سازی با بازارهای جایگزین مانند بازار مسکن. پس در بیشتر چرخه‌های طبیعی بازارها، استفاده از یک استراتژی تنوع‌سازی می‌تواند از کاهش شدید ارزش سرمایه جلوگیری کند و در نهایت راهکاری باشد برای جلوگیری از رفتار احساسی و هیجانی.

۲ – داشتن طرح و استراتژی

وجود یک استراتژی دقیق و نوشته شده روی کاغذ در سرمایه‌گذاری حیاتی است. برخی از موارد پیشنهادی که می‌توانید مشخص کنید شامل این موارد است:

– اهداف سرمایه‌گذاری
– بازه زمانی سرمایه‌گذاری
– هدف کلی پرتفوی سرمایه‌گذاری
– استراتژی تغییرات در پرتفوی (چه زمانی در پرتفوی تغییرات ایجاد کنید)
و…

بسیاری از سرمایه‌گذاران موفق با اهداف قیمت و حدضرر کار می‌کنند، برای مثال استراتژی برخی از اشتباهات معاملاتی را چگونه بشناسیم ؟ افراد این است که اگر قیمت سهام ۸ یا ۱۰ درصد از قیمت خرید آنها کاهش یافت آنرا می‌فروشند. از آن طرف، تصمیم‌گیری برای فروش سهام و زمان کسب سود کمی مشکل است. چون وقتی قیمت سهم در حال افزایش است، طمع افزایش قیمت باز هم ادامه می‌یابد باعث بروز دودلی می‌شود. در این زمان، سرمایه‌گذاران ممکن است تصمیم بگیرند بخشی اشتباهات معاملاتی را چگونه بشناسیم ؟ از سهام خود را در قیمت فعلی و در قیمت‌های بالاتر، مابقی سهام را بفروش برسانند.

۳ – عدم سرمایه‌گذاری با پول وام و قرض

به نظر شما شخصی مبتدی که برای خرید و فروش سهام از سرمایه‌ای قرضی و وام استفاده می‌کند می‌تواند در بازار موفق شود؟ حرفه‌ای‌های بازار از این قاعده مستثنی هستند ولی شخصی عادی که اولین روزها و حتی اولین ماه‌های آشنایی با بورس را می‌گذراند در صورتی که بخواهد با سرمایه‌ای که مالک آن نیست از بازار سود بدست آورد، معمولا نخواهد توانست از تاثیر احساسات و هیجانات در معاملات و سرمایه‌گذاریش اجتناب کند. زمانی که شما با سرمایه‌ی خودتان در حال معامله هستید، نوسانات بازار احساسات مخرب کمتری در شما ایجاد می‌کند.

۴ – شروع سرمایه‌گذاری با مبالغ کم

همانطور که با سرمایه‌های بالا می‌توان سودآوری بیشتری در بورس بدست آورد، میزان زیان احتمالی نیز با معاملات سنگین بیشتر می‌شود و همین عامل است که می‌تواند میزان استرس و هیجانات را افزایش دهد.
مخصوصا زمانی که یک سرمایه‌گذار مبتدی به معامله و سرمایه‌گذاری با مبالغ بالا عادت ندارد این موضوع معمولا به ضرر تمام می‌شود. رفته‌رفته با افزایش میزان مهارت در بورس، می‌توان حتی در معاملات با سرمایه بالا، کنترل بیشتری روی احساسات داشت.

۵ – پذیرش فرصت‌های از دست رفته

یکی از احساساتی که می‌تواند مخصوصا باعث شتاب‌زدگی در انجام معاملات سهام و سرمایه‌گذاری شود، احساس از دست دادن فرصت است. از آنجایی که هیچ‌کدام از ما گوی جادویی نداریم، ما همیشه در حال از دست دادن فرصت‌ها هستیم و خواهیم بود.

در صورتی که شما قصد خرید سهمی را داشتید ولی به هردلیلی آنرا نخریدید و یا نتوانستید بخرید و بعدا آن سهم رشد کرد به احتمال قوی آرزو می‌کنید که آن سهم را داشتید. البته آرزوکردن هیچ سودی برای شما نخواهد داشت وتوصیه بزرگان است که به جای آرزوکردن، روی رشد مهارت سرمایه‌گذاری و معامله‌گری‌تان کار کنید تا فرصت‌های بعدی را به موقع شناسایی کنید.
هیچکس در بورس وجود ندارد که از همه فرصت‌های سودآوری استفاده کند و اگر این موضوع را بپذیرید، اقدامات احساسی و هیجانی شما در معاملات کاهش می‌یابد.

نتیجه‌گیری

شواهد نشان می‌دهد که بیشتر سرمایه‌گذاران احساسی برخورد می‌کنند و جریان پول را در زمان نامناسب ایجاد نموده و باعث کاهش بازدهی سرمایه‌گذاری‌شان می‌گردند. قبول داریم که سرمایه‌گذاری به دور از هیجانات و احساسات، در عمل مشکل‌تر است، مخصوصا اینکه عدم قطعیت، جز ذاتی بازارهای مالی به شمار می رود ولی شما می توانید ابتدا با شناسایی نقاط ضعف خود، اقدامات پیشگیرانه را برای کم کردن اثرات هیجانات و احساسات روی سرمایه گذاری تان انجام دهید.

نظرتان را درباره سرمایه‌گذاری احساسی و هیجانی در بخش نظرات برای ما و سایر خوانندگان بلاگ بنویسید.

رازهای موفقیت در شغل مشاور املاک را از زبان ثروتمندترین مشاور املاک زن دنیا بشنوید!

داتی هرمن

مجله “فوربز” (Forbes) مصاحبه‌هایی با مدیران شرکت‌های برتر جهان و میلیونرهای جهانی منتشر می‌کند، این دفعه به سراغ زنی رفته که ارزش دارایی‌های وی را در سال 2016، 260 میلیون دلار تخمین زده‌‌اند و سکان‌دار و مدیر یکی از بزرگترین شرکت‌های فعال در زمینه املاک و مستغلات یعنی شرکت “داگلاس الیمن” ( Douglas Elliman) است.

معاملات املاک، یک شغل خانوادگی برای او به حساب می‌آمد. او کار خود را از لانگ ایلند نیویورک به عنوان یک مشاور املاک در مریل لینچ آغاز کرد و راه خود را در حوزه املاک و مستغلات با خریداری شرکت “داگاس الیمن” به همراه شریک خود یعنی “هاوارد لربر” (Howard Lorber) به قیمت 72 میلیون دلار در سال 2003 ادامه داد. اما حالا خانم “هرمن” یکی از کارآفرینان خودساخته‌ و بسیار موفق حوزه املاک و مستغلات آمریکا تبدیل شده است.

در طول مصاحبه‌ مجله فوربز با خانم “هرمن” درباره مسائل مختلف به ویژه در زمینه‌های املاک و کسب و کار صحبت‌های زیادی شد. خانم “هرمن” نصیحت‌هایی برای فعالان این حوزه به ویژه شرکت‌های تازه تاسیس داشت که برگرفته از مشکلاتی شخصی او تا رسیدن به اوج بوده، او همچنین از اشتباهی که هرگز نباید در این حوزه مرتکب شد صحبت می‌کند.

مجله فوربز: قبل از این که کسب و کار شما تا این حد بزرگ شود، چه کسی شمارا باور کرد و در طی این پروسه چه چیزهایی آموختید؟

خانم “هرمن” پاسخ می‌دهد، هنگامی که جوان و بی‌تجربه بودم در زمان شروع کارم در شرکت “مریل لینچ” (Merrill Lynch) مدیری داشتم به نام “جرج رتمن” (George Rathmann)، او همیشه به توانایی‌های من باور داشت و او اولین کسی بود که پتانسیلی که در من وجود داشت را تشخیص داده بود. او همیشه این جمله را یادآور می‌شد که “در انتهای تمام سختی‌ها الماسی نهفته است.”

او هچنین از استادانی یاد کرد که استعداد او را در آن زمان کشف کرده بودند و همواره مشوق او بودند تا از تمام جنبه‌های توانایی‌هایش استفاده کند و در نهایت شریک او یعنی “هاوارد لربر” در شرکت “داگلاس الیمن” که از همه بیشتر به او ایمان داشت، حاضر به سرمایه گذاری در کسب و کار وی شد.

مجله فوربز: بزرگترین اشتباهی که افراد در زمینه املاک و مستقلات مرتکب می‌شوند چیست؟

در نظرداشته باشید که در این مسیر، ممکن است تمامی همکاران و یا افرادی که در شرکت شما فعال هستند، به استواری محکمی شما نباشند. شاید آوردن یک مثال برای درک بیشتر این موقعیت چندان خالی از لطف هم نباشد!

فرض کنید شما ماه‌ها مشغول تلاش برای موفقیت در یک معاملۀی بزرگ و مهم هستید و این معامله به هر دلیلی به هم می‌خورد، همان موقع است که خواهید دید چگونه در پیج و خم‌های این مسیر سخت در حال دست و پا زدن هستند تا از آن بیرون بیایند! در عین حال درگیری شما با یک موضوع بزرگ‌تر، اجازه نمی‌دهد تا تلاش آن‌ها را ببینید…

” هر تجربه‌ای، تعریفی از یک لحظه‌ی آموزنده در زندگی است. شما باید بتوانید دوباره از نو شروع کنید. اگر دچار ناامیدی شدید، حق دارید که احساس ناراحتی کنید! اما بعد از یکی دو روز باید کار و فعالیت دوباره به روال قبل برگردد.”
به یاد داشته باشید که “موفقیت آن روی دیگر سکه است”

مجله فوربز: آینده کسب و کار “املاک و مستغلات” را چگونه پیش بینی می‌کنید و نقش “تکنولوژی” را در این میان چگونه می‌بینید؟ به کسانی که تصور می‌کنند، تکنولوژی سعی در حذف جایگاه مشاور املاک را دارد چه پاسخی می‌دهید؟

“داتی هرمن” در پاسخ به این سوال می‌گوید «فناوری و اطلاعات» صرف نظر از نحوه‌ی رسیدن به آن، بسیار پراهمیت است. اما باید در نظر داشت که برای خرید و فروش ملک، تنها با مشاوری اشتباهات معاملاتی را چگونه بشناسیم ؟ که با بازار منطقه آشنایی کامل داشته باشد می‌توان مشورت کرد.

تکنولوژی بدون کمک به انسان و روابط انسانی هیچ کمکی به جستجو کنندگان ملک نخواهد کرد. بنابراین نقش مشاورین املاک با پیشرفت تکنولوژی پررنگتر می‌شود.

مجله فوربز: چگونه داشتن ارتباطات قویم می‌تواند روند کاری و شغلی را در این حرفه بهبود ببخشد؟

در اکثر کسب و کارها نیاز به برقراری روابط قوی احساس می‌شود اما در تجارتی مثل املاک و مستغلات، اساس اصلی پیشرفت، برقرارکردن روابط، آن هم به صورت گسترده است. خانم “هرمن” اشاره می‌کند که شناخت واقعی افراد روابط حقیقی و کسب اعتبار می‌شود. وی ادامه می‌دهد به همین خاطر است که من شناخت از نزدیک همه‌ی اعضای تیم و کارکنان شرکت را یک اصل مهم می‌دانم. این شناخت از نزدیک به ویژه در رابطه با نیروهای تازه وارد، تا به حال بازخورد مثبتی به من داده است!

“هرمن” معتقد است که نباید روابط خود را به آژانس‌های معاملات ملکی محدود کرد و بلکه باید با سازمان‌های فعال در حوزه‌های مختلف، پیوستگی یا پل ارتباطی قوی ایجاد کرد.

او به عنوان مدیر عامل یک شرکت بزرگ، از هر خط فکری در راستای پیشرفت و کامیابی شرکت استقبال می‌کند. او در این رابطه می‌گوید زمانی که ما قصد بازکردن دفتر در یک شهر جدید با شرایط تازه‌ای را داشتیم، مجبور بودیم برای این که بهتر فعالیت کنیم و توسط مشتری‌ها شناخته شویم، مطبوعات و تجار محلی را بشناسیم و با آن‌ها ارتباط برقرار کنیم.

“برای آن‌که نیازهای مردم منطقه و مشتری‌ها را درک کنیم باید با آن‌ها صحبت کنیم و مستقیما در ارتباط باشیم.”

مجله فوربز: شما یک مصیبت را در سن بسیار کم تجربه کرده‌اید ، این لحظات ناگوار چگونه شما را تحت فشار گذاشت؟

سال‌ها پیش برای خانواده من یک حادثه ناگوار رانندگی رخ داد و این تصادف ماشین منجر به فوت مادرم شد.
این تجربه باعث شد تا یاد بگیرم زندگی و فرصت‌ها می‌توانند در یک لحظه تغییر کنند. با این که این حادثه در سن بسیار کم برای من رخ داد اما من در آن زمان بزرگترین فرزند خانواده بودم و فرصتی شد تا شخصیتی مستقل و خود مختار پیدا کنم. من خیلی کارهایی را به تنهایی انجام دادم که هم‌سن‌های من هرگز انجام نمی‌دادند.

من درعین حال باید می‌آموختم که چطور ریسک کنم و تفاوت و تناسب میان ریسک کردن و پاداش گرفتن را از یکدیگر تشخیص دهم!

مجله فوربز: چه نصیحتی برای کسی که الان در موقعیت آن روزهای شما هست، دارید؟

در طول مسیری که برای رسیدن به هدفتان سخت در حال تلاش هستید، هرگز نقش اعضای تیم و تصمیمات درست و غلطی که در طی این مسیر می‌گیرند را فراموش نکنید.

درست است که شما یک هدف مشترک دارید و همگی برای رسیدن به مقصد تلاش می‌کنید، اما همیشه نقش تعیین کننده افراد و تصمیمات درست و غلطی که در طول این مسیر می‌گیرند است که جریان این روند را صعودی یا نزولی خواهد کرد.

“نگذار هیچ چیز سد راهت شود، همیشه در طول مسیر موانعی وجود دارد اما فرصت‌های خوبی هم در پشت این سخنی‌ها پنهان شده است.”

مجله فوربز: سه تا از بهترین راهنمایی‌های شغلی که به مشاورین املاک می‌توانید بکنید چیست؟

راز برندهای کاریزماتیک

مترجم: مهدی نیکوئی «اپل»، «فراری» یا «لاکوست» نشان‌های تجاری کاریزماتیک هستند. تعریف ساده برندهای کاریزماتیک آن است که «مشتریان این شرکت‌ها فقط دنبال محصول نمی‌روند، بلکه با خرید آنها می‌خواهند اعتبار ویژه پیدا کنند». اما چگونه برند می‌تواند تا این حد با مشتریان ارتباط بگیرد؟ پاسخ، «مدیران کاریزماتیک» است؛ افرادی که با مهارت استثنایی، شرایط را آن‌طور که می‌خواهند تغییر می‌دهند.

راز برندهای کاریزماتیک

این مقاله به بررسی ماهیت نشان‌‌های تجاری(برند) کاریزماتیک و شیوه استفاده از این ویژگی به عنوان یک مزیت رقابتی می‌‌پردازد. نشان‌‌های تجاری کاریزماتیک وضعیت موجود را با شناسایی فرصت‌‌های جدید به چالش می‌‌کشند. همچنین بسیاری از شرکت‌‌ها به لطف رهبران کاریزماتیک خود قادر به ایجاد چشم‌‌اندازی قدرتمند برای آینده هستند که هویت سازمانی در آن موج می‌‌زند و نوعی احساس نیاز به وجود آن شرکت در کسب‌‌وکارشان را ایجاد می‌کند.

این مقاله از دیدگاه تاریخی به بررسی ویژگی‌‌های متمایز نشان‌‌های تجاری کاریزماتیک می‌‌پردازد. در نهایت، مثلث نشان تجاری کاریزماتیک معرفی می‌شود؛ مثلثی که مهم‌ترین اجزای آن افتخار، شجاعت و استواری است.

آن‌طور که ماکس وبر در نظریه‌‌اش تاکید می‌کند، کاریزما تنها نیرویی است که تحولات اجتماعی را تضمین می‌کند.

به گفته این جامعه‌‌شناس، کاریزما در شرایطی استثنایی ظهور می‌کند که زندگی روتین و روزمره به بحران کشیده شده است.

قدرت کاریزماتیک براساس ویژگی‌‌های استثنایی دراختیار افراد معدودی است که امکان بازنگری و بازتعریف نظم اجتماعی رایج را فراهم می‌‌آورد.

قدرت کاریزماتیک، رسالتی با یک ماموریت مشخص است: نجات مردم از بردگی. به این دلیل، کاریزما باید بر شرایطی غیرقابل قبول غلبه کند. ویژگی‌‌های اساسی آن از این قرارند: مهارت‌‌های غیرعادی یک فرد، وجود تنش‌‌های اجتماعی و در نهایت بازتعریف وضع موجود.

در دوران مدرن و با معرفی قهرمانان، شاهد تفسیر دیگری از کاریزما هستیم. بنابر نظر نیکولو ماکیاولی، ستایش قهرمانان را در ارتباط با بنای یک دولت‌‌کشور می‌توان مشاهده کرد؛ مانند آنچه درباره کوروش، رمولس (یکی از دو بنیان‌‌گذار روم) و تیسیوس (پادشاه آتن) مشاهده می‌کنیم. قهرمان، یک شخصیت کاریزماتیک است که به طرز معجزه‌‌واری یک جامعه آزاد و متحد را از تیرگی‌‌های تفرقه و سرخوردگی پدید می‌‌آورد.تجربیات کاریزماتیک، نیرویی جذاب برای گرد هم آوردن مردم است.

این بحث، در آلمان قرن هجدهم و با رواج جنبش رمانتیک و فلسفه آرمان‌‌گرایی دوباره برجسته می‌شود. به ادعای یوهان گوتلیب فیشته، فرد استثنایی (کاریزماتیک) رسالتی والا بر عهده دارد. او قهرمانی است که به خوبی دغدغه جامعه‌‌اش را درک و احساس می‌کند. در نوشته‌های هگل، فرآیند تغییرات اجتماعی از طریق افراد آسمانی تاریخ صورت می‌گیرد. کار آنها فرا‌رفتن از محدودیت‌‌های نظم موجود برای ایجاد نظمی جدید است. نظریه کاریزما را می‌توان در آثار کارلایل و نیچه هم پیگیری کرد.

به عقیده کارلایل، تاریخ عملا اقدامات قهرمانانی با ایمان استثنایی است که منجر به ایثارگری خلاقانه و باورناپذیر آنها در راه ماموریت (اجتماعی‌‌شان) می‌شود. البته به باور نیچه، تاریخ وابسته به اراده‌(جمعی) برای اعمال قدرت است.‌‌ قهرمان کاریزماتیک کسی است که نظم را از آشوب بیرون می‌‌کشد و آرمان‌‌ها را شکل می‌دهد. کارلایل و نیچه، تفسیر وبر از کاریزما را پیش‌‌بینی کرده بودند. در نوشته‌های وبر، کاریزما در «وضعیت در شرف تکوین» ظهور می‌کند؛ جایی که احساسات یک جمع برانگیخته شده و مستعد نظمی جدید است. کاریزما مانند عمل گرده‌‌افشانی، ذره‌‌ذره پیروان را به ارزش‌های نهادینه‌کرده قهرمان جامعه جذب می‌کند. بر این اساس، کاریزما فراتر از قوانین و سنت‌‌های معمول می‌‌رود. به رسمیت شناختن (نظم جدید) توسط پیروان شامل یک وفاداری خودجوش می‌شود که در هنگام رواج خوش‌‌بینی و امید

شاهدش هستیم. در هر صورت، وبر مهم‌ترین مانع کاریزما را هم معرفی می‌کند: عادی شدن و رویه شدن. تحول کاریزما و تبدیل شدن آن به رویه‌‌ای روزانه، باعث تغییر ماهیت و اقدامات عملی آن می‌شود. کاریزما برخلاف بوروکراسی است. کاریزما برخلاف رویه‌ها و استانداردهای مشخص است.

پس از وبر نیز جامعه‌‌شناسان مختلفی به بحث کاریزما پرداخته‌‌اند. با وجود تفاوت‌‌هایی که در این نظریات جدید دیده می‌شود، همگی شامل یک عنصر مشترک هم هستند:

نیاز دائم به قهرمان‌هایی برای فرار از روزمرگی و واقعیت موجود.

با تفسیر این مطالعات جامعه‌‌شناختی، می‌توانیم چهار ویژگی برای کاریزما شناسایی کنیم:

۱) برخورداری از ویژگی‌‌های استثنایی

۲) فعال شدن برای یک تغییر بنیادین

۳) ایجاد یک بسیج پرشور

۴) هدایت به سمت یک هدف مهم.

نشان‌های تجاری کاریزماتیک

این چهار ویژگی را می‌توان در بسیاری از کسب‌‌وکارهای موفق مشاهده کرد. اجازه دهید به عنوان نمونه به سرگذشت دو کارآفرین با نام‌‌های آدریانو اولیوتی و استیو جابز نگاه بیندازیم. اولیوتی نخستین مدیر عمومی و سپس رئیس هیات‌مدیره شرکت اولیوتی (Olivetti) بود. در آن طرف، جابز بنیان‌‌گذار، مدیرعامل و بعدها رئیس هیات‌مدیره شرکت اپل بود. این دو رهبر سازمانی توانایی‌‌هایی استثنایی داشتند که آنها را قادر به تغییر بنیادین کسب‌‌وکارشان، جذب گروه بزرگی از هواداران و پیگیری اهداف ارزش اقتصادی می‌کرد. شرکت‌‌های آنها موفق بودند و در بازار هدف خود به جایگاه استراتژیک مهمی دست یافتند.

آدریانو اولیوتی با مهارت‌‌های انسانی مختلف و همچنین علاقه‌‌مند به علوم اجتماعی، هنر و سیاست بود. او نمایانگر یک چشم‌‌انداز سازمانی با قلمرو ملی بود که انسجام اجتماعی و روحیه همدلی جامعه را افزایش می‌‌داد و به مدرن‌‌سازی ماشین‌‌های تایپ و صنعت پردازش ماشینی اقدام کرد. استیو جابز مهارت‌‌های پیشرفته کامپیوتری داشت و آن را با اندیشه‌های عرفانی و فلسفه شرق آمیخت. او مانند سخنگویی برای ارزش‌های اشتباهات معاملاتی را چگونه بشناسیم ؟ بنیادین نسل جدید عمل کرد و با سبک ارتباطی فریبنده و خاص خود، محصولات فناوری اطلاعات را برای همه ترویج داد. رهبران کسب‌و‌کار کاریزماتیک با ایجاد یک هویت سازمانی این ویژگی‌‌هایشان را به نمایش می‌‌گذارند. آنها برای متمایزسازی خود در بازار، فرهنگ سازمانی قدرتمند و منسجمی ایجاد می‌کنند. این فرهنگ سازمانی نمایانگر شیوه تجلی درونی و بیرونی ارزش‌های شرکت است و در نهایت به جذب مشتریان و متمایزسازی آن از سایر رقبا می‌‌انجامد. هویت منسجم و متمایز یک شرکت به آن اجازه می‌دهد تا وفاداری مشتریان، خریدهای آنها و حس وابستگی‌‌شان به نشان تجاری را افزایش دهد. کاریزما یک «جهان ممکن» می‌‌سازد که ریشه در افسانه‌ها و رویاهای جمعی دارد و در عین حال به دنبال آباد کردن آینده است. از این رو، یک هویت سازمانی مانند نمادی مشخص برای شرکت و عاملی برای تحرک‌‌بخشی به عملکرد آن است. اجازه دهید به مثال انزو فراری و کارخانه افسانه‌‌ای خودروسازی او بپردازیم. فراری به رویای قلبی خود گوش کرد و لوگوی اسب سرکش را به عنوان نمادی برای تعالی و وجهه و اعتبار معرفی کرد. این اقدام ریشه در افسانه‌های مربوط به دهه‌های قبل ایتالیا داشت که موفقیت ورزشی و ویژگی‌‌های انسانی روحیه رقابتی را تجلی می‌‌بخشید. همان‌طور که برنامه «فورمولا اومو»ی شرکت به وضوح بیان کرده است، فراری جهانی از معنا را مبتنی بر ویژگی‌‌های انسانی و نگرش برنده ایجاد کرد. اکنون در تمام جهان، اسب سرکش با شور و اشتیاق فراوان به هم آمیخته است؛ جایی که ارزش‌هایی مانند چالش، سرسختی و شجاعت یک هویت و شخصیت قدرتمند برای فراری ساخته‌‌اند.

نماد این کارخانه، به خوبی ویژگی‌ها و کیفیت‌‌های یک ابرخودروی محبوب را تداعی می‌کند که افراد بسیاری مشتاق آنند. همه می‌خواهند اندکی رانندگی با فراری را تجربه کنند؛ حتی اگر از ثروتمندان نباشند. ایده‌های انقلابی این خودروساز نقش مهمی در دگردیسی یک افسانه دارد و سنت و نوآوری‌‌های فنی را به یکدیگر گره می‌‌زند.

پژوهش‌ها نشان می‌دهند یک هویت سازمانی موفق می‌تواند نشانگر جوهره کاریزمای نشان تجاری باشد. شرکتی که هویتی مشخص و متمایز دارد، از جایگاه استعاری، نمادین و معتبر برای انگیزه‌‌بخشی و افزایش میل مصرف‌‌کنندگان به مشارکت برخوردار است. مصرف‌‌کنندگان معتقدند نشان‌‌های تجاری کاریزماتیک کیفیت استثنایی دارند. بخش زیادی از مشتریان به دنبال برندهای تجاری برجسته‌‌ای هستند که نه تنها نیازهای ابزاری و کارکردی خود را تامین کنند، بلکه جایگاه و اعتباری به عنوان مصرف‌‌کننده آن نشان تجاری خاص داشته باشند. این احساس برای آنها، مانند پیوستن به یک باشگاه خاص و انحصاری است.

نورمن اسموترز، استاد بازاریابی و کارآفرینی دانشگاه دولتی کالیفرنیا نخستین کسی است که متوجه شد نشان‌‌های تجاری می‌توانند همان ویژگی‌‌های کاریزماتیک رهبران کسب‌و‌کار را داشته باشند. به گفته این نویسنده، کاریزمای نشان تجاری یک مفهوم ساخته‌شده اجتماعی است که از پیوند ساختار هویتی آن شرکت با وجهه اجتماعی، جایگاه‌های ممتاز، منحصربه‌فرد بودن و امتیازات خاص حاصل شده است. کاریزمای نشان تجاری یک ساختار اجتماعی است که مشتریان به آن مشروعیت داده‌‌اند. در پژوهش‌های دیگر مشخص شده است که کاریزمای نشان تجاری یک دارایی استراتژیک است که امکان تقویت جایگاه رقابتی شرکت، ایجاد روابط اجتماعی موثر و اطمینان از حفظ و گسترش پایگاه مشتریان را فراهم می‌‌سازد. همواره ارتباطی عاطفی بین نشان‌‌های تجاری کاریزماتیک و مصرف‌‌کنندگان آن مشاهده می‌شود. ماهیت این نشان‌‌های تجاری و ارتباط آن با مشتریان‌شان، شباهت بسیاری به ویژگی‌‌های رابطه یک رهبر و پیروانش دارد.

نشان‌‌های تجاری کاریزماتیک به بازسازی، نوسازی و تحول محصولات و خدمات اقدام می‌کنند. آنها محصولات یا خدمات اولیه را توسعه می‌دهند و ارزش‌های خود را در آنها نهادینه می‌کنند. نمونه‌هایی از نشان‌‌های تجاری کاریزماتیک در تاریخ کسب‌‌وکار را می‌توان هارلی-دیویدسون و لاکوست دانست. این دو نشان تجاری، با داستان‌های بنیان‌‌گذاران خود در‌هم آمیخته و اعتبار و وجهه اجتماعی آنها را به خود جذب کرده‌‌اند. هارلی-دیویدسون شرکتی افسانه‌‌ای است که همچنان جذابیت‌‌ها و معناگرایی خود را حفظ کرده است. این شرکت در اوایل دهه ۱۹۰۰ توسط ویلیام هارلی و آرتور دیویدسون ایجاد شد و در توجه به نوآوری‌‌های فنی بدون انکار گذشته موفق بود.

همین ویژگی، آن را بی‌‌همتا کرد. از ارزش‌هایی که بنیان‌‌گذاران این شرکت به ترویج آن پرداختند، می‌توان عشق به آزادی و ماجراجویی را نام برد که براساس جاده‌های نامحدود ایالات متحده و فواصل طولانی ساحل غربی تا ساحل شرقی آن بنا شده بود. همچنین ارزش‌هایی مانند برادری، همبستگی و ایجاد خانواده‌‌ای بزرگ از موتورسوارانی از طبقات مختلف جامعه در آن دیده می‌شود.

لاکوست نشان تجاری کاریزماتیک دیگری است که در سال ۱۹۳۳ توسط رنه لاکوست بنا شد و با پوشاک خود دنیای مد را متحول ساخت. بنیان‌‌گذار شرکت که یک قهرمان ورزشی بود، آراستگی پیراهن را با کارآیی تیشرت درهم آمیخت. از ترکیب این لباس‌‌ها، محصولاتی پدید آمدند که همزمان آراسته و راحت بودند. لوگوی کروکودیل لاکوست نمایانگر قدرت، عزم راسخ، سرسختی و تغییرناپذیری (به دلیل بهینه بودن) است.

لاکوست همزمان تبدیل به معادلی برای پوشاک ورزشی و پوشاک غیررسمی شیک شد. نشان تجاری آن از یک «تضمین» ساده برای یک محصول به نشانگر یک سبک زندگی تبدیل شد.

نشان‌‌های تجاری کاریزماتیک، با افزایش پذیرش آزمایش‌‌گرایی عملکرد بهتری خواهند داشت؛ به‌‌ویژه هنگام مواجهه با شرایط جدید. در شرایط اقتصادی ناپایدار، این دسته از نشان‌‌های تجاری به دلیل برخورداری از سه ویژگی افتخار، شجاعت و استواری جایگاه استراتژیک بهتری نسبت به رقبا خواهند داشت. این سه ویژگی را می‌توان مانند یک مثلث سرنوشت‌‌ساز در نظر گرفت.

افتخار و غرور، همان برخورداری از وجهه و اعتبار به همراه چشم‌‌انداز و ماموریتی برای تعالی است. شجاعت، همان استعداد نشان‌‌های تجاری کاریزماتیک برای شروع پروژه‌های جدید و انجام کارها به شیوه‌های جدید و متفاوت است. در نهایت، استواری، توانایی حل هر مشکل و مواجهه قاطعانه با هرگونه ابهام است. این سه ویژگی را همواره می‌توان در یک نشان تجاری سازمانی موفق در مقابل تغییرات مشاهده کرد. این موارد راهی برای تقویت و حفظ جایگاه نشان تجاری ایجاد می‌کنند. آنها می‌توانند همچنان جایگاهی معتبر در شرایط جدید داشته باشند و شرکتی متعلق به گذشته محسوب نشوند. به عنوان مثال، شرکت گاز و انرژی سمکو (Semco) با رهبری ریچارد سملر را در نظر بگیرید. زمانی که او شروع به اداره سمکو کرد، سیاست‌های مدیریتی نوآورانه‌‌اش توجه زیادی در سراسر جهان به خود جلب کرد. نشان تجاری سمکو براساس میل به دستیابی مدل مدیریت باز بر سه اصل بنا شده بود: دموکراسی کاری، اشتراک سود و اشتراک اطلاعات. سملر اهمیت اندکی به مواردی می‌‌داد که شرکت‌‌های دیگر به آنها حداکثر اولویت را داده بودند؛ مانند ظاهر و میزان حضور کارکنان، عناوین شغلی و تشریفات مورد علاقه مدیران مستبد. او یک سازمان انعطاف‌‌پذیر و برخلاف اصول رایج سلسله‌‌مراتبی بنیان گذاشت که یک مدیر اصطلاحا نابینا شرکت را برای مواجهه با هر پیشامد هدایت می‌کرد.

این شرکت برای دورانی طولانی و حتی در شرایط اقتصادی ناپایدار نیز رشدی شگفت‌انگیز بر جای گذاشت. این شرکت مصمم بود که بر کاهش ارزش پول ملی، نرخ بیکاری بی‌‌سابقه، تورم سرسام‌‌آور و توقف بالقوه تولیدات تمام صنایع غلبه کند.

نشان‌‌های تجاری کاریزماتیک، شرکت‌‌ها را قادر می‌سازند تا مزیتی رقابتی کسب کنند و به نوسازی دائمی خود بپردازند. در دوران تغییرات آنی، کاریزما به‌طور روزافزونی تبدیل به لازمه شرکت‌‌ها برای نوآوری در دارایی‌‌های‌شان می‌شود. با این حال، باید ویژگی‌‌های خاص کاریزما و عملکرد آن را بشناسیم. در بسیاری از مواقع، کاریزما به معنای کلی رهبری سازمانی و بدون ویژگی‌‌های مشخصی استفاده می‌شود.

با این حال، این موضوع صحت ندارد. مثال‌‌های بالا نشان از پویایی و ریسک‌‌پذیری فرد یا شرکت کاریزماتیک دارد و نشانی از نگاه ایستا به وضعیت موجود در آن دیده نمی‌شود. نشان‌‌های تجاری کاریزماتیک متکی بر اعمال رهبران کسب‌و‌کار استثنایی هستند.

این رهبران شخصیتی متمایز و غیرقابل اشتباه دارند. به همین دلیل می‌توانیم بین رهبران سازمانی کاریزماتیک و رهبران سازمانی عادی تمایز قائل شویم. یک رهبر کاریزماتیک رادیکال است و وضعیت موجود را زیر سوال می‌‌برد، در حالی که یک رهبر سازمانی عادی ایستاتر و خودپسند است.

نوع اول آینده را می‌‌سازد و نوع دوم در زندگی روزمره غرق شده است. این ویژگی موقتی و گذرا بودن بسیار مهم است. اگر نشان‌‌های تجاری کاریزماتیک، نگاه بنیادگرا و تحول‌‌آفرین به شرایط نداشته باشند، هیچ‌کس نمی‌تواند تناسب و دلیل بقای آنها را درک کند. در غیر این‌صورت، آنها فقط متعلق به دوره‌‌ای خاص خواهند بود و پس از تغییرات جدید، دوره‌‌شان به پایان خواهد رسید. در نهایت، نشان‌‌های تجاری کاریزماتیک به علاقه‌‌شان برای ورود به حوزه‌های جدید کسب‌‌وکار شناخته می‌شوند. آنها هیچ مرز و محدودیتی نمی‌‌شناسند و در حوزه فعالیت نیز از روال‌‌های عادی عبور می‌کنند.

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برو به دکمه بالا