روانشناسی بازار

روانشناسی بازار کریپتو
امروزه افراد زیادی برای کسب ثروت وارد بازارهای مالی شده اند، مهمترین رکن اصلی بازارهای مالی، شناخت روانشناسی بازار ارز دیجیتال است، حتی افراد بسیار قدرتمند در این حوزه نیز با ضررهای بسیار سنگینی مواجه می شوند، این نکته به معنی نداشتن دانش کافی در زمینه تحلیل های تکنیکال و فاندامنتال است؛ برگ برنده این افراد بزرگ، شناخت بازار از لحاظ روانشناسی است.
تحلیل های بازارهای مالی
به طور کلی تحلیل های بازارهای مالی بر 2 نوع محور در حال گردش است.
- تحلیل بنیادی یا فاندامنتال (Fundamental Analysis)
- تحلیل تکنیکی یا تکنیکال (Technical Analysis)
تحلیل تکنیکال در بازارهای مالی
تاریخچه این تحلیل 300 سال قدمت دارد، تحلیل تکنیکال یکی از متداول ترین روش های تحلیلی در بازارهای مالی است، این تحلیل تمرکز بر داده ها و نمودارهای بازار دارد و با استفاده از آن الگوها و روند بازار را شناسایی می کند.
اهمیت تحلیل تکنیکال در بازارهای مالی
معامله گری بدون وجود دانش های بازارهای مالی و بدون استفاده از تحلیل های معاملاتی، مانند پرتاب یک تاس است، در هنگام پرتاب یک تاس، احتمال آمدن عدد 6 از تاس به مراتب کمتر از آمدن اعداد زوج است. وجود دانش و تحلیل های بازارهای مالی می تواند به کمتر رساندن ضررهای شما و افزایش سود شما کمک شایانی کند.
تحلیل فاندامنتال دربازارهای مالی
تحلیل بنیادی در بررسی و ارزش واقعی سهام یک شرکت می تواند به شما برای دریافت سود بیشتر کمک بسیار زیادی کند، با یادگیری تحلیل فاندامنتال می توانید تصمیمات بهتری اخذ کرده و شانس موفقیت خود را افزایش دهید.
اهمیت تحلیل فاندامنتال در بازارهای مالی
تحلیل بنیادی یک شرکت نیاز به صرف انرژی نسبتا زیادی دارد چرا که در روش معاملاتی فاندامنتال تمامی گزارش ها و اطلاعات شرکت مورد هدف بررسی می شود؛ از این رو معامله گران یا تریدرها از روش تحلیل بنیادی استفاده می کنند که افق سرمایه گذاری بلند مدت دارند.
چگونه روانشناسی بازار را بهتر درک کنیم؟
ارزهای دیجیتال همچون بیت کوین، بر بستر بلاک چین به وجود آمده اند، اساس بلاک چین در بازار مالی ارزهای دیجیتال به معنای امنیت بوده، نبود شخص ثالث بر معاملات بین خریدار و فروشنده باعث محبوبیت آن بین تمام کاربران شده است.
ملانی سوان در ارتباط با سیستم بلاک چین اینگونه می گوید:
ارتباط روانشناسی بازارهای مالی با اقتصاد
روانشناسی بازار ایده ای است که در حرکات بازار، وضعیت تنش و احساسی شرکت کنندگان را منعکس می کند، بسیاری از بزرگان این عرصه بر این باورند که احساسات معامله گران یا تریدر دلیل اصلی جابجایی بازارهای مالی است، به طور کلی روانشناسی بازار احساسات در بازارهای مالی پراهمیت بوده و باعث سود و ضرر معامله گران خواهد شد.
چگونه احساسات در دوره های بازار تغییر می کند؟
وقتی یک بازار در مرحله صعود است، باعث به وجود آمدن حرص خواهد شد، این احساسات می تواند فرد را منجر به یک فعالیت خرید قوی کند، برای مثال با افزایش قیمت ارز دیجیتال بیت کوین، علاوه بر ایجاد حس امنیت و اعتبار به کاربران، باعث شده، احساسات معامله گران یا تریدرها مثبت تر شود که این امر باعث خریدهای بیشتر در بازار مالی ارزهای دیجیتال خواهد شد.
احساسات در دوره های نزولی بازارهای مالی
وقتی یک بازار در مرحله نزول است، باعث به وجود آمدن ترس خواهد شد، این ترس اجازه باور این روند را به معامله گران نمی دهد، این احساسات زمانی پدیدار می شود که معامله گران به شدت به دنبال پاسخ چرایی کاهش روند ارز دیجیتال مورد هدف خود هستند.
سوگیری شناختی دربازارهای مالی
سوگیری شناختی (Cognitive Biases)
یک الگوی تفکر متداول است که معمولا باعث تصمیمات غیرمنطقی مردم می شود، این الگوی تفکر می تواند هم روی معامله کنندگان و هم کل بازار تاثیر بگذارد.
سوگیری تاییدی یا Confrimation Biass
به گرایشی گفته میشود که تنها به اطلاعات شخصی خودمان تکیه و باور داشته باشیم و از اطلاعات حاکم در بازار که مخالف نظر خودمان در جریان هستند دوری کنیم. برای مثال، سرمایه گذاران در بازار گاوی تمرکز خود را روی اخبار مثبت میگذارند در حالی که اخبار منفی یا هرگونه از نشانههایی را که در جهت مخالف شرایط حال حاضر بازار باشد را نادیده میگیرند.
زیان گریزی یا Loss Aversion
این گرایش اشاره به تمایل افراد به منظور جلوگیری از هر گونه ضرر در برابر سود مشابه دارد. برای مثال، معامله گر برای اینکه درصدی از سرمایه خود را در ضرر نبیند ریسک ورود به معامله را نمی کند. این گرایش باعث میشود تا معامله کنندگان موقعیتهای خوب را از دست بدهند یا در شرایط تصمیم گیری فروش دچار وحشت شوند.
اثر برخورداری یا Endowment Effect
این نگرشی است که باعث میشود مردم نسبت به چیزی که دارند ارزش زیادی بدهند چرا که فقط صاحب آن هستند. به عنوان مثال، یک سرمایه گذار که یک مشت ارز دیجیتالی در اختیار دارد، بیشتر از آن کسی که آن را در اختیار ندارد نسبت به سکههای خود ارزش میدهد؛ یا بهتر است بگوییم روی ارز خود تعصب ویژهای دارد.
معامله گران برای کسب سودهای بسیار زیاد علاوه بر دانش تکنیکال و فاندامنتال باید به روانشناسی بازار مسلط باشند، یکی از موارد مهم در این خصوص کنترل طمع و حرص در بازارهای مالی است؛ قطعا سرمایه گذاری بر روی خود فرد باعث پیشرفت وی در بازارهای مالی علی الخصوص بازار کریپتوکارنسی خواهد شد.
روانشناسی بازار
بهبود بهره وری خود را، انجام کارها، و پیدا کردن زمان بیشتری برای آنچه مهم است با راهنمایی مدیریت زمان. این مجموعه هفتگی تکنیک های زمان مدیریت زمان را برای کمک به افرادی که زمان خود را بهتر مدیریت می کنند و در نهایت سازنده تر می شوند، فراهم می کند. کارشناس مدیریت زمان، دیو Crenshaw هر دوشنبه جدید نوک جدید را فراهم می کند، با موضوعات متنوع زیادی روبرو است. برای یادگیری همه چیز از مدیریت ایمیل ها و تقویم ها تا تنظیم اولویت ها، همکاری با همکاران، کاهش وقفه ها، ایجاد یک “طرز تفکر بهره وری” و ایجاد یک محیط کاری راحت تر و کارآمدتر.
اهداف آموزش
- لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی
- نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده
- از طراحان گرافیک است.
- چاپگرها و متون روانشناسی بازار روانشناسی بازار بلکه روزنامه و مجله در ستون
- و سطرآنچنان که لازم است.
- لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی
- نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده
- از طراحان گرافیک است.
- چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون
- و سطرآنچنان که لازم است.
پیش نیاز های این دوره آموزشی
بهبود بهره روانشناسی بازار وری خود را، انجام کارها، و پیدا کردن زمان بیشتری برای آنچه مهم است با راهنمایی مدیریت زمان. این مجموعه هفتگی تکنیک های زمان مدیریت زمان را برای کمک به افرادی که زمان خود را بهتر مدیریت می کنند و در نهایت سازنده تر می شوند، فراهم می کند. کارشناس مدیریت زمان، دیو Crenshaw هر دوشنبه جدید نوک جدید را فراهم می کند، با موضوعات متنوع زیادی روبرو است.
روانشناسی بازار : ترس در بورس – بخش دوم
در بخش اول مقاله روانشناسی بازار : ترس در بورس در مورد پایه و اساس شکلگیری ترس صحبت کردیم و با استفاده از چند مثال کاربردی نحوه برخورد با ترسها در معاملات روزانه و سرمایهگذاریهامون رو شرح دادیم. همچنین به نکاتی در مورد تفاوتها و شباهتهای احساس ترس و احساس هیجان اشاره کردیم. در این مقاله قصد داریم از زاویهای دیگه به بحث ترس در بورس و معاملات سهام بپردازیم و بعضی موارد از جمله نحوه غلبه بر ترس رو به صورت موشکافانه بررسی کنیم.
واقعیت اینه که نحوه تفکر ما تا حد خیلی زیادی در شکلگیری و از بین رفتنِ ترسها اثر داره! در واقع اگر ذهن ما در کنترل خود ما نباشه، ممکنه از احتمالات بسیار ضعیف، ترسهای بزرگی بسازه. پس کلیدِ مقابله با ترس در بورس در واقع همون کنترل ذهن هست!
ترس از ما محافظت میکند؟!
ما باید به خاطر داشته باشیم که ترس به عنوان یک نیروی درونی در ما قرار داده شده و یک هدفی رو دنبال میکنه. ترس در اندازه معقولش، در واقع میخواد که از ما محافظت کنه! ترس به معنای یک نیروی کمک کننده قصد داره که به ما هشدار بده و ما رو از خطر دور نگهداره! مثل کودکی که به خاطر ترسِش به آتش نزدیک نمیشه، ما هم خیلی از اوقات باید ترس رو به عنوان یک قدرتِ درونی محافظتکننده بدونیم که عدمِ حضورش ممکنه به ما آسیب بزنه …
مثلا در مورد کسانی که تازه وارد بورس میشن، اگر ترس از شکست خوردن و از دست دادنِ سرمایه نباشه، ممکنه سرمایه زیادی رو بیمهابا وارد بازار بکنن و بخش زیادیش رو به راحتی از دست بِدن! پس میبینیم که برای این افراد هم مقدار کنترل شدهای از ترس در بورس لازم هست تا قبل از شروع سرمایهگذاریشون حتما آموزش بورس رو در اولویتشون قرار بدن و قدم به قدم در مسیر جلو برن …
لذا ترس به اندازه کافی (و نه بیش از اندازه) در جایگاهِ خودش اهمیت زیادی داره و به نوعی یک مکانیزم دفاعی و مفید هست. ترس به نوعی هشداری هست برای ما که میزان آمادگی خودمون در زمان حال رو افزایش بدیم و برای رویدادها و حالتهای مختلف در آینده برنامهریزی کنیم. وقتی به این مرحله میرسیم دیگه دلیلی برای ترسیدن وجود نداره و نیازی نیست که نگرانی در مورد آینده داشته باشیم.
چقدر ترس در بورس لازم هست؟!
آیا حد خاصی برای ترسهامون رو باید در نظر بگیریم؟!
از چه چیزهایی باید بترسیم؟!
چه میزان از ترس در بورس بیش از اندازه و مشکلساز هست؟!
چه زمان ترس از رخ دادن یک اتفاق، بیشتر از خودِ اون اتفاق به ما آسیب میزنه؟!
گستره ترس میتونه از یک حالت اضطراب و دلشوره خفیف و سطحی تا مقدار زیادی از بیقراری، هیجانات شدید و جنونآمیز باشه. پس شاید صرفا با استفاده از واژه “ترس” نشه همه احساسات خودمون رو نشون بدیم. لذا مقادیر کمِ ترس که میشه اون رو به نوعی یک هشدار در نظر گرفت مفید هست، اما اگر تبدیل به یک استرس و اضطراب و دلشوره دائمی و مزمن بشه که تصمیمات و زندگی ما رو مختل کنه، یک بیماری روانی محسوب میشه که باید یک فکری به حالش بکنیم تا مشکلات بیشتری رو برای ما ایجاد نکنه. هر چند که از نظرِ من ریشه همه ترسها در ناآگاهی و نداشتن علم کافی هست و خیلی از مواقع میشه به راحتی و با افزایش دانش خودمون و البته به کارگیری اون به صورت عملی بر ترسهامون غلبه کنیم.
ترس از ضرر کردن!
بعضی از افراد هم هستند که روزها و ماهها رو صرف آموزش تخصصی بورس کردن و دانش و اطلاعات تئوری خیلی خوبی دارند. اونها تحلیلهای خیلی خوبی رو هم انجام میدن و نقاط خرید و فروش سهام رو به خوبی مشخص میکنن. در بسیاری از موارد هم تحلیلهای اونها نتیجهبخش بوده و اگر بر اساس اون تحلیلها معامله میکردن میتونستن سودهای خیلی زیادی هم کسب کنن. اما چون از ضرر کردن میترسن هیچ وقت دست به کار نمیشن!
در واقع این افراد کسانی هستند که بیشتر از این که علاقمند به پول درآوردن و سود کردن در بورس باشن، از ضرر کردن تو بازار میترسن! اونها توجه نمیکنن که در بلندمدت و مخصوصا در شرایط تورمی کشورِ ما، پول درنیاوردن و سود نکردن خیلی فرقی با ضرر کردن نمیکنه. پس بهتره به جای فرار کردن از ترسهاشون، با اونها روبرو بشن و ببینن که چقدر راحت میتونن شکستش بدن …
ترس در بورس و انفعال هنگام ضررها
گاهی پیش میاد که ما بعد از تحلیل و مشخص کردن حد سود و حد ضرر وارد سهمی میشیم و در اون سرمایهگذاری میکنیم. اما پس از مدتی با انتشار یک خبر ناگهانی یا یک اتفاق، قیمت سهم به سرعت کاهش پیدا میکنه و حدد ضرر ما فعال میشه. عدهای از سهامداران در این گونه موارد دچار ترس و استرس شدیدی میشن. طوری که به جای این که به استراتژی خودشون پایبند باشن و پس از فعال شدن حد ضرر به سرعت از سهم خارج بشن، هیچ عکسالعملی نشون نمیدن و به نوعی در یک حالت انفعال و انزوا قرار میگیرن.
تنها راه حل خارج شدن از این فضا و شرایط این هست که بپذیریم که ضرر کردن هم جزئی از بازار هست و هیچ اشکالی نداره اگه گاهی ضرر کنیم. پس باید روحیه خودمون رو افزایش بدیم و نترسیم و در هر شرایطی به استراتژیهای خودمون پایبند باشیم.
علاقه، پادزهر ترس در بورس
جالبه بدونید که داشتنِ علاقه به یک موضوع، یک شغل و حتی یک فرد، ذهن ما رو بر رویِ اهداف و چیزهای خوبی که در رابطه با اون به دنبالش هستیم متمرکز میکنه و باعث میشه که تمرکز ما به جای ترسها، بر روی نکات مثبت باشه. در تمام جنبههای زندگی این جمله رو به یاد داشته باشید :
“موفقیت از آنِ کسی است که میزان علایقش بسیار بیشتر از ترسهایِ او باشند.” – امیرحسین ادیبنیا
توجه کنید که همه احساسات و هیجاناتِ ما در نتیجه طرز فکر و نحوه تفکر غالب ما به وجود میان و تغییر در نحوه تفکر میتونه احساساتِ ما (از جمله ترسها) رو تغییر بده. در واقع اگر ما به هر اتفاق و رویدادی نگاهِ منفی داشته باشیم، احساسی بدی به ما میده و اگر ما به همون اتفاق با نگرشِ مثبت نگاه کنیم، احساس مثبت به ما میده. چه خوب که در رابطه با بورس هم به جای توجه کردن و تمرکز کردن روی نکات منفی، ذهنمون رو بر روی نکات مثبت، اهداف و خواستههامون متمرکز کنیم …
طرز فکر افراد موفق در بورس
مثلا شخصی رو تصور کنید که تازه وارد بورس شده و برای اولین بار مقدار کمی از یک سهام رو خریده و از قضا اولین معاملش هم با ضرر مواجه شده! اگه توجه کنید ما همیشه توصیه میکنیم که در شروعِ کار با سرمایه کم وارد بازار بشید. پس تصور کنید که این شخص هم در اولین معاملش ۵۰۰ هزار تومن از سهمی رو خریده و طی یک هفته ۱۰% یعنی پنجاه هزار تومن ضرر کرده. حالا این فرد در روزهای آینده دو نگرش و دو طرز فکر میتونه داشته باشه:
- طرز فکر منفی و احساس بازنده بودن: من نمیتونم تو بورس موفق بشم چون در اولین قدم و کوچکترین قدم ضرر کردم . اگه قرار باشه همیشه این اتفاق بیفته چی؟! آیا ایراد از من هست؟! یعنی من نمیتونم آموزشها رو خوب متوجه بشم؟! یعنی من نمیتونم تو این حوزه به موفقیت برسم؟!
- طرز فکر مثبت و احساس برنده بودن: چقدر خوبه که میشه با ضررهای کوچک و کم، اشتباهات خودم رو متوجه بشم و از اونها درس بگیرم . سرمایهگذاری در بورس واقعا عالیه چون به من اجازه میده با ضررهای خیلی اندک تجربه لازم و کافی برای موفقیت در آینده رو بدست بیارم! چی میشه اگه منم بتونم سودهایِ میلیاردی داشته باشم؟! چطور میتونم عملکردم رو بهتر کنم؟!
به نظر تو کدوم یکی از این طرز فکرها درست هستند و ما رو به سمت موفقیت میبرن؟! و کدوم یکی باعث میشن که ما بترسیم و احساس بدی داشته باشیم؟! انتخاب با خودت!
نتیجه توجه به نکات مثبت
در واقع تو میتونی به جای توجه به نکات منفی، به نکات مثبت و خواستههات توجه کنی و خودت رو یک برنده بدونی. با تکرار این اتفاق احساس هیجان جایگزین ترسهات میشه و تو در ناخودآگاهت تبدیل به یک شخص برنده میشی. وقتی نگاهِ تو و طرز فکرِ تو تغییر کنه، نه تنها دیگه نمیترسی بلکه همیشه احساس عالی خواهی داشت. و نتیجه این احساس خوب و عالی آرامش ذهنی تو هست و این آرامش ذهنی باعث میشه تصمیمات درستی بگیری و نهایتا موفقیت بیشتری کسب کنی. اینجوری اعتماد به نفسِت بیشتر میشه، احساس خوب و هیجان بیشتری داری، آرامشت بیشتر میشه و باز نتایج خوبِ بیشتری میگیری و این چرخه هر روز تکرار میشه …
چکیده مطلب :
ترس یکی از احساساتِ بیشمار ما آدمهاست. این که ترس یک نیرویِ کمک کننده و الهامبخش باشه یا یک نیروی اضطرابآور و فلجکننده بستگی به نوع نگاه ما به مسائل داره. خیلی وقتها شنیدیم که میگن کارهایی که ازشون ترس داری رو انجام بده تا ترسِت از بین بره. به قول “ رالف والدو امرسون”:
“کارهایی را انجام بده که از آنها می ترسی.در این صورت، مرگِ ترس را حتمی بدان. ابتدا از پرتگاه به پایین بپر تا در بین راه، بالِ پرواز خود را بسازی.“
در این مقاله سعی کردیم از زاویهای دیگه و با چند مثالِ عملی نحوه برخوردمون با ترس در بورس رو بررسی کنیم و نشون بدیم که چطور میشه ذهنیتمون در برخورد با این مسائل رو تحت کنترل قرار بدیم. ترس و هیجان دو رویِ یک سکه هستن. این که ما در سرمایهگذاریها و معاملاتمون کدوم رو تجربه کنیم، فقط بستگی به خودِ ما داره. هرچقدر که بیشتر روی تواناییها و عملکرد خودمون کار کنیم و هرچقدر که بیشتر به اصول پایبند باشیم و اونها رو هر روز در معاملاتمون تکرار کنیم، نتایج بیشتری میگیریم، ترسهامون کمتر میشه و شجاعت و اعتماد به نفسِ ما افزایش پیدا میکنه.
روانشناسی بازار یکی از مهمترین مباحث در اقتصاد رفتاری است
اقتصاد رفتاری یک مبحث مطالعاتی میانرشتهای است که در آن محققان فاکتورهای مختلف را که در تصمیمگیریهای اقتصادی نقش دارند، مورد بررسی قرار میدهند.بسیاری از افراد اعتقاد دارند که احساسات، موتور محرکه اصلی تغییرات بازارهای مالی است و نوسانات و تغییرات احساسی یک سرمایهگذار همان چیزی است که به آن روانشناسی بازار گفته میشود. این بازار میتوان بورس سهام باشد یا هر بازار دیگری. به طور خلاصه احساسات بازار، آن حس کلی سرمایهگذاران و معاملهگران نسبت به تغییرات قیمت یک دارایی خاص است. اگر احساسات بازار مثبت بوده و همزمان قیمتها نیز در حال افزایش باشند، اصطلاحا به چنین شرایطی بازار مثبت و رو به بالا و بالعکس این موضوع بازار رو به پایین یا منفی گفته میشود.پس میتوان نتیجه گرفت که احساسات بازار مجموع و یا میانگین احساسات و عواطف تمام سرمایهگذاران و معاملهگرانی است که در یک بازار مالی خاص حضور دارند. درست مانند هر گروهی از افراد و در هر جامعهای، چه کوچک و چه بزرگ، یک فکر به صورت غالب و مسلط بین افراد آن جامعه وجود ندارد. بر طبق تئوریهای روانشناسی بازار، قیمت یک دارایی دائما در پاسخ به احساسات بازار میل به تغییر دارد و نکته مهم اینجاست که خود این احساسات بازار نیز ایستا نبوده و به صورت پویا در حال تغییر میباشند؛ اگر اینگونه نبود، انجام یک معامله بسیار سختتر میشد. در عمل و واقعیت، وقتی بازار در رشد است، اعتماد به نفس و عواطف معاملهگران در وضعیت خوبی قرار دارد. احساس مثبت بازار باعث افزایش تقاضا و کاهش عرضه شده و این افزایش تقاضا اوضاع روانی سرمایهگذاران را بهتر روانشناسی بازار نیز میکند. به طور مشابه روند رو به پایین نیز همینگونه عمل میکند و در صورت سقوط بازار تقاضا کاهش و عرضه افزایش پیدا میکند.
احساسات در چرخههای بورس و سایر بازارهای مالی چگونه تغییر میکنند؟
روند رو به بالا
تمام بازارها درون یک چرخه از حرکات مثبت و منفی بوده و وقتی بازار در فاز و مرحله رشد و مثبت است، یک خوشبینی، اعتماد و حرص غالب در بین سرمایهگذاران به وجود میآید. این احساساتی که از آنها یاد شد، اصلیترین دلایل برای بالا بردن فعالیتهای خرید هستند. معمولا مشاهده کردن فعالیتهای چرخهای و برگشتپذیر در بازار بسیار معمول است؛ برای مثال همانطور که گفته شد احساسات بازار در هنگام رشد قیمتها مثبت است و همین موضوع باعث میشود که هیجان سرمایهگذاران بیشتر شده و بازار رشد بیشتری را تجربه کند. همانطور که میبینید این موضوعات کاملا به صورت دومینو و چرخهای باعث اتفاقات مشابه بعدی میشوند. گاهی اوقات یک حس قوی از اعتماد و حرص و طمع بازار را به طور کامل در بر میگیرد و باعث ایجاد حباب میشود. در چنین شرایطی سرمایهگذاران غیرمنطقی عمل کرده و بدون توجه به ارزش واقعی یک دارایی و صرفا به دلیل اعتقادشان به بالا رفتن قیمت آن، شروع به خرید میکنند. معاملهگران به دلیل شتاب تحولات بازار، حریص و بیش از حد هیجانزده میشوند و امید به سود کردن دارند. قیمت بعد از این وضعیت، بیش از حد رشد پیدا کرده و از ارزش واقعی خودش دور میشود؛ به همین دلیل این کار و فعالیت و خرید بیشتر در این وضعیت بالاترین ریسک اقتصادی را به همراه دارد. در برخی موارد قیمت یک سهام بدون نوسان حرکت میکند و دلیل این موضوع این است که به تدریج در حال فروخته شدن است. این وضعیت به عنوان مرحله توزیع (distribution) شناخته میشود؛ اما گاهی اوقات بازار مرحله توزیع خاصی ندارد و روند رو به پایین بلافاصله بعد از ترکیدن حباب قیمتی شروع میشود.
روند رو به پایین
وقتی بازار تغییر جهت داده و منفی میشود، آن حس سرخوشی و رضایت جای خودش را به نارضایتی و ترس میدهد. در چنین شرایطی معاملهگران نمیخواهند باور کنند که روند رو به بالا تمام شده است؛ اما قیمتها همچنان کاهش مییابند و احساسات بازار به تدریج منفی میشود. احساسات رایج در این وضعیت، اضطراب، انکار و ترس است. در این مقاله منظور از اضطراب، زمانی است که برای سرمایهگذاران این سوال پیش میآید که چرا قیمتها در حال کاهش هستند و همین موضوع آنها را وارد مرحله انکار میکند. درمرحله انکار سرمایهگذاران نمیخواهند داراییها و سهام خود را به فروش برسانند و دلایل آنها میتواند \” دیر شدن زمان فروش\” و یا باور به \”بازگشت دوباره بازار\” باشد. برخی معاملهگران در این وضعیت عمدا به دنبال اخبار خوب و مثبت هستند تا با این اخبار به خودشان دلداری دهند و زخمشان تسکین یابد! حال وقتی کاهش روانشناسی بازار یافتن قیمتها ادامه پیدا میکند، موج فروش قدرتمندتر میشود. در این نقطه ترس و وحشت سرمایهگذاران را به مرحله تسلیم میرساند و در نزدیکی رسیدن قیمت به کف، اقدام به فروش میکنند. در نهایت بعد از اینکه نوسانات کاهش پیدا کرده و بازار به ثبات میرسد، روند رو به پایین متوقف میشود. معمولا بعد از این حالت، بازار یک حرکت بدون نوسان را تجربه کرده و بعد دوباره امید و خوشبینی بین سرمایهگذاران رواج پیدا میکند. این حرکات بدون نوسان بعد از اتمام روندها با عنوان مرحله انباشت (accumulation) نیز شناخته میشوند.
سرمایهگذاران چگونه از روانشناسی بازار بهره میبرند؟
با فرض اینکه تئوریهای روانشناسی بازار روانشناسی بازار معتبر باشند، سرمایهگذاران میتوانند با استفاده از آن زمانهای بهتری را برای ورود به معامله و خروج از آن انتخاب کنند. به طور کلی اتخاذ استراتژی ضد تولید و یا ضد حمله در بازار بسیار معمول است؛ برای مثال وقتی بازار به طور کلی نا امید بوده و قیمتهای بسیار پایین هستند، بهترین فرصت برای یک خریدار به وجود میآید. در نتیجه بعضی از سرمایهگذاران و معاملهگران شروع به مطالعه احساسات بازار کرده تا تفاوتهای بین مراحل مختلف را در یک چرخه مشخص کنند. به طور ایدهآل این افراد باهوش در زمان ترس و وحشت که قیمتها پایین هستند، اقدام به خرید و در زمان حرص و خوشبینی شروع به فروش میکنند. نکته مهم اینجاست که انجام این کار به همین آسانیای که نوشته شده است نیست و گرفتن تصمیمات درست در بین سرمایهگذاران بسیار کمیاب است؛ برای مثال ممکن است یک تحلیلگر سطح حمایت را به اشتباه تشخیص داده و قیمتها حتی از آن نیز پایینتر بروند.
تحلیل تکنیکال و روانشناسی بورس
نگاه به گذشته نمودار قیمت و بررسی اتفاقات گذشته بازار و دیدن واکنش سرمایهگذاران به اتفاقات مختلف بسیار آسان است. تحلیل و آنالیز اطلاعات مربوط به آن زمان مشخص میکند که چه تصمیم و یا فعالیتی در گذشته سودآور بوده است. با این حال تشخیص تغییرات بازار با پیشروی آن سختتر شده و پیشبینی حرکت بعدی قیمتها غیرممکن میشود. در چنین شرایطی سرمایهگذاران و تحلیلگران بازار بورس از ابزارهای تحلیل تکنیکال برای پیشبینی روندهای بازار استفاده میکنند. شاید به نوعی بتوان گفت که اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال، ابزارهایی هستند که وضعیت روانی بازار را اندازهگیری میکنند؛ برای مثال اندیکاتور RSI (شاخص قدرت نسبی) شرایط خرید بیش از حد (و همچنین فروش از بیش از حد) را با توجه به مثبت بودن احساسات بازار اندارهگیری میکند. اندیکاتور MACD یک مثال دیگر از ابزارهایی است که برای شناسایی مراحل مختلف روانشناسی بازار در چرخههای مالی مورد استفاده قرار میگیرد. به طور خلاصه ارتباط بین خطوط آن، تغییرات ممنتوم بازار را مشخص میکند.
بیتکوین و روانشناسی بازار
بازار صعودی دیوانهکننده بیتکوین در سال 2017 یک مثال بارز از تاثیرات متقابل قیمت و روانشناسی بازار بر روی یکدیگر است. از ژانویه تا دسامبر همان سال قیمت بیتکوین با شیب فوقالعاده زیاد به 20 هزار دلار؛ یعنی بالاترین قیمت تمام دورانش، رسید و در نتیجه این رشد دیوانهوار، احساسات بازار بسیار مثبت شد. در چنین شرایطی هزاران سرمایهگذار جدید وارد بازار بیتکوین شدند و یک هیجان بسیار بالا در روند مثبت بیتکوین ایجاد کردند. طمع بسیار زیاد و خوشبینی افراطی قیمتها را بالاتر میبرد؛ تا اینکه رشد قیمت متوقف شد! چرخش روند در اواخر سال 2017 و اوایل 2018 شروع شد و تصحیح قیمتی باعث شد بسیاری از سرمایهگذاران تازهوارد ضررهای سنگینی متحمل شوند؛ اما حتی این روند رو به پایین باعث نشد که برخی از معاملهگران حس رضایت و اعتماد به نفس اشتباه خود روانشناسی بازار را رها کنند و بیتکوینهای خود را نگه داشتند. در طی چند ماه احساسات و هیجانات بازار بسیار منفی شد و اعتماد به بازار بیتکوین به کمترین حد خودش رسید. اضطراب و ترس باعث شد که بسیاری از سرمایهگذارانی که در نزدیکی اوج قیمت بیتکوین خریداری کرده بودند، در نزدیکی کف قیمت آن را بفروشند و متحمل ضررهای بسیار زیادی گردیدند. بسیاری از مردم با وجود عدم تغییر در تکنولوژی و ماهیت بیتکوین نسبت به آن حس بدی پیدا کرده و سرخورده شدند.
تعصبات
تعصب یکی از الگوهای فکری است که باعث میشود بسیاری از افراد تصمیمات غیر منطقی بگیرند. این الگوها میتوانند بر روی شخص معاملهگر و یا کل بازار تاثیر بگذارند که در زیر چند مثال در این مورد آوردهایم:
تعصب تاییدی
میل به تایید بیش از حد اطلاعاتی که با اعتقادات شخصی خودمان همخوانی دارد؛ اما از آن طرف اطلاعات و نظرات مخالف را به شدت نادیده گرفته و یا محکوم میکنیم؛ برای مثال سرمایهگذاران ممکن است که در یک بازار رو به بالا تنها بر روی خبرهای خوب تمرکز کرده و اخبار بد و نشانههای بازگشت روند را نادیده بگیرند.
نفرت از ضرر
میل مشترک بین تمام انسان (اکثر آنها) این است که ترس از ضرر کردن در آنها بیشتر از لذت بردن از سود در آنهاست. به بیان دیگر دردی که در ضرر کردن وجود دارد، بسیار بیشتر از لذتی است که در سود کردن موجود است. این موضوع میتواند باعث شود که سرمایهگذاران فرصتهای خوب فروش در دوره انباشت را از دست بدهند.
اثر دارایی
این میل افرادی است که ارزش داراییهای خودشان را بالاتر از چیزی که هست میدانند و تنها دلیل این موضوع این است که آنها صاحب آن هستند؛ برای مثال فردی که چند ارز دیجیتال را دارد نسبت به کسی که ندارد، اعتقاد بیشتری به ارزش بالای آن دارد.
سخن پایانی
اکثر معاملهگران و سرمایهگذاران اعتقاد دارند که روانشناسی بر روی قیمتهای بازار و چرخههای آن تاثیر میگذارد. با این وجود مشخص است که فهمیدن و درک روانشناسی بازار به آن آسانی که فکر میکنید، نیست. بسیاری از سرمایهگذاران در تمیز دادن رفتارها و اعتقادات خودشان از احساسات بازار مشکل دارند. سرمایهگذاران باید علاوه بر فهمیدن و درک روانشناسی بازار، بر روی وضعیت روحی و روانی خودشان نیز تسلط کامل داشته باشند تا این موارد بر روی تصمیماتشان تاثیر نگذارد.
روانشناسی بازار چیست؟
برای درک مفاهیم اصیل و صحیح کلمات می بایست به مبدا و مرجعی استناد کرد که خود دربرگیرنده ی معانی حقیقی است. در اینجا تلاش می کنیم توصیفی مختصر از روانشناسی بازارهای مالی داشته باشیم.
رسانه های مالی و تحلیلگران معمولا به منظور توضیح حرکات ناگهانی بازار و نوسانات آن از اصطلاح روانشناسی بازار استفاده می کنند. به احساسات رایج فروشندگان و خریداران در یک بازه زمانی خاص یک بازار مالی روانشناسی بازار می گویند. این اصطلاح یک نیروی فوق العاده قوی است که احتمال دارد توسط اصول یا رویدادهای خاص تعریف گردد. البته همیشه چنین شرایطی وجود ندارد و گاهی اوقات شاهد رخ دادن موضوعاتی هستیم که به هیچ عنوان فاکتورهای روانشناسی بازار نمی توانند به تحلیل و توجیه آن بپردازند.
بازار و رفتار انسان ها کاملا وابسته به یکدیگر هستند و در بازار همه چیز بر اساس رفتار انسان ها تغییر می کند. به طوری که در یک بازه زمانی خاص در بازار گروهی از افراد سود می برند و گروهی دیگر دچار ضرر و زیان می شوند. علت اصلی تمامی شکست ها و زیان ها در بازارهای مالی در بیشتر مواقع همین رفتارهای احساسی و عجولانه هستند. از این رو سرمایه گذارانی که می خواهند معاملاتی پر سود داشته باشند حتما باید به درک صحیحی از روانشناسی بازار دست یابند.
پیش بینی روانشناسی بازار
دو روش متداول وجود دارد که معمولا متخصصان بازار خرید و فروش سهام و انجام معاملات را با استفاده از آن ها انجام می دهند. اما نکته ای که وجود دارد این است که فقط یکی از این روش ها بر اساس روانشناسی بازار عمل می کند و آن را در نظر می گیرد. در تحلیل فاندامنتال روانشناسی بازار هیچ جایگاهی ندارد. زیرا این روش فقط وضعیت مالی یک شرکت با توجه به صنعتی که در آن فعالیت دارد را بررسی می کند و با توجه به آن به تریدرها سود آورترین سهام ها را معرفی می کند.
در صورتی که تحلیل تکنیکال بر اساس شاخصه های روانشناسی بازار پیش می رود. به این معنی که تمرکز خود را بر روی الگوها، ترندها و سایر اندیکاتورها که موجب بالا و پایین رفتن قیمت سهام می شود قرار می دهد.
درک روانشناسی بازار
در روانشناسی بازار فاکتورهای مختلفی تاثیر می گذارند که از جمله مهم ترین آن ها می توان به ترس، انتظارات و شرایط، طمع، هیجان و … اشاره نمود. این فاکتورهای ذهنی تحمل ریسک در سرمایه داران را کاملا تحت تاثیر قرار می دهند و بر این اساس می توان گفت چرخه رکود و رونق اقتصادی یک بازار مالی با توجه به این عوامل روانشناختی مشخص می شود. تئوری های مختلفی در مورد بازار وجود دارد که معتقد هستند تمامی افرادی که حضوری فعال در بازار دارند دارای رفتاری منطقی می باشند و هرگز فاکتورهای عاطفی آن ها را تحت تاثیر قرار نمی دهد.
اما روانشناسی بازار این موضوع را رد می کند و معتقد است که کاملا می تواند سرمایه گذاران را تحت تاثیر قرار دهد و سبب ایجاد نتایج غیر باوری می گردد که با تحلیل فاندامنتال هرگز نمی توان به آن ها دست یافت. به بیانی دیگر می توان گفت روانشناسی بازار و تئوری های آن در تضاد کامل با منطقی بودن رفتار بازار هستند. ولی این نکته را به یاد داشته باشید که عملکرد بازار سهام را اصول بنیادی مشخص می کنند ولی روانشناسی بازار به راحتی می تواند روند قیمتی بازار را با عبور از این اصول کاملا تغییر دهد.
چگونه می توانیم متوجه شویم که یک سرمایه گذار احساسی هستیم؟
اگر به درک مناسبی از بازار بورس برسید و سپس به بررسی رفتار سایر سرمایه گذاران که دچار ضرر و زیان شده اند بپردازید به راحتی می توانید متوجه شوید که درمعاملات خود تحت تاثیرعواطف و احساسات خود هستید یا به صورت منطقی عمل می کنید. از جمله ویژگی های سرمایه گذارانی که به صورت احساسی عمل می کنند می توان به موارد زیر اشاره نمود.
- با افت قیمت یک سهام سریعا نسبت به فروش آن اقدام می کنند.
- تمرکز فراوانی بر روی اخباربورسی دارند.
- بابت سودهایی که هنوز تحقق نیافته اند بسیار شاد و خوشحال هستند.
- بررسی قیمت سهام آن ها را دچار ترس و نگرانی می کند.
- نسبت به ضرر و زیان هایی که قطعی نیستند بسیار ناراحت و اندوهگین می شوند.
- مرتبا قیمت سهام ها را کنترل و بررسی می کنند.
- هر خبر بدی موجب شود که ترس سراسر وجود آن ها را فرا گیرد.
در صورتی که دارای چنین خصوصیاتی هستید بهتر است که هر چه سریعتر به فکر راهکارهایی در جهت کاهش اثر احساسات در سرمایه گذاری های خود باشید.