ترکیب تحلیل فاندامنتال و تکنیکال

آشنایی با تحلیل بنیادی
تحلیل بنیادی تجزیه و تحلیل نسبت های کلیدی یک کسب و کار برای تعیین سلامت مالی آن می باشد و به شما ایده ای برای تعیین ارزش سهام آن را می دهد. بسیاری از سرمایه گذاران از این تحلیل به تنهایی یا در ترکیب با سایر ابزارها، برای ارزیابی سهام و برای اهداف سرمایه گذاری استفاده می کنند. این مقاله به ابزارهای اصلی تحلیل بنیادی و آنچه آنها نشان می دهند، متمرکز است. حتی اگر قصد انجام آنالیز دقیق و اساسی را ندارید، اگر اطلاعات اصلی را درک کنید، به شما کمک می کند تا سهام را با دقت بیشتری انتخاب کنید.
درک تحلیل بنیادی
در واقع تحلیل فاندامنتال یا بنیادی سعی دارد که امنیت یک بازار را برای سرمایه گذاری به درستی ارزیابی کند. تجزیه و تحلیل بنیادی معمولاً از منظر کلان تا خرد برای شناسایی اوراق بهاداری انجام می شود که قیمت آنها به درستی توسط بازار تعیین نشده است.
کار تحلیلگران بنیادی به طور معمول، به ترتیب زیر است:
- مطالعه وضعیت کلی اقتصاد
- مطالعه وضعیت صنعت خاص قبل از تمرکز بر عملکرد فردی شرکت
- مطالعه شرکت های موجود در آن صنعت
تحلیل بنیادی برای ارزش دهی سهام از چه چیزی استفاده می کند؟
تحلیل فاندامنتال یا بنیادی، از داده های عمومی برای این که ارزش یک سهام را ارزیابی کند، استفاده می کند.
به عنوان مثال، یک سرمایه گذار می تواند با بررسی عوامل اقتصادی مانند نرخ بهره و وضعیت کلی اقتصاد، تجزیه و تحلیل اساسی و بنیادی را در مورد ارزش یک اوراق بهادار انجام دهد.
تجزیه و تحلیل بنیادی اغلب برای سهام استفاده می شود، اما برای ارزیابی هر گونه محصول سرمایه گذاری مانند انواع دیگر اوراق بهادار یا موارد دیگر نیز می توان از این تحلیل استفاده کرد.
سرمایه گذاری و تحلیل بنیادی
یک تحلیلگر برای ایجاد مدلی برای تعیین ارزش تخمینی قیمت سهام یک شرکت، بر اساس داده های موجود در دسترس عموم، تلاش می کند.
اگر یک تحلیلگر محاسبه کند که ارزش سهام باید به طور قابل توجهی بالاتر از قیمت فعلی آن باشد، احتمالا مقداری از سرمایه خود را روی این سهم سرمایه گذاری می کند. در طرف مقابل اگر تحلیلگر ارزش ذاتی کمتری نسبت به قیمت فعلی بازار محاسبه کند، منتظر می ماند تا قیمت سهام به زیر ارزش ذاتی خود برسد و یا در صورتیکه آن سهم را دارد، اقدام به فروش آن می کند.
تحلیل بنیادی کمّی و کیفی
در تحلیل بنیادی کمّی، اصول اساسی اعداد و ارقام و ویژگی های قابل اندازه گیری یک کسب و کار هستند. به همین دلیل بزرگترین منبع برای داده های کمی، صورت های مالی شرکت است.
از سوی دیگر اصول كيفي كمتر ملموس هستند. این موارد ممکن است شامل عملکرد مدیران یک شرکت، شناسایی نام تجاری، حق ثبت اختراع و فناوری انحصاری آن باشد.
مبانی کیفی که باید در نظر گرفت:
چهار اصل اساسی وجود دارد که تحلیلگران همیشه در مورد یک شرکت در نظر می گیرند که اکثر آنها کیفی هستند تا کمی. این موارد عبارتند از:
- مدل تجاری (کسب و کار)
- مزیت رقابتی
- مدیریت
- حاکمیت شرکتی
مدل تجاری کسب و کار
شرکت دقیقاً چه کاری انجام می دهد؟ این به آسانی که به نظر می رسد، نیست. مثلا اگر مدل تجاری شرکتی مبتنی بر فروش مرغ فست فود باشد، آیا درآمد خود را صرفا از این طریق بدست آورده است و یا هزینه ها و کارمزدهای دیگری را از منابع دیگر دریافت می کند؟
مزیت رقابتی
موفقیت طولانی مدت یک شرکت عمدتا به دلیل توانایی آن در داشتن یک مزیت رقابتی و حفظ آن است. مزایای قدرتمند رقابتی، مانند نام تجاری کوکاکولا و سلطه مایکروسافت بر سیستم عامل رایانه های شخصی، ایجاد یک خندق در یک کسب و کار است که به آن اجازه می دهد رقبا را از خود دور نگه دارد و از رشد و سود برخوردار شود. وقتی یک شرکت می تواند به یک مزیت رقابتی دست یابد، سهامداران آن می توانند برای دهه ها پاداش خوبی دریافت کنند.
مدیریت
این بدیهی ست که مدیریت یک شرکت، می تواند مهمترین معیار سرمایه گذاری در آن شرکت باشد. حتی بهترین مدل کسب و کار هم محکوم به شکست است اگر رهبران شرکت نتوانند به درستی برنامه ها را اجرا کنند.
اما آیا منطقی است که فکر کنیم رهبران شرکت نباید نقصی در مدیریت داشته باشند؟
باید در جواب بگوییم که حتی بهترین مدیران هم امکان نواقصی را در کار خود خواهند داشت. همینطور اگرچه ارزیابی واقعی مدیران برای سرمایه گذاران خرد دشوار است، اما برای این که خیال خود ا راحت کنید، می توانید به وب سایت شرکت مراجعه کرده و رزومه افراد برتر و اعضای هیئت مدیره را در صورت امکان بررسی کنید.
حاکمیت شرکتی
حاکمیت شرکتی سیاست های اعمال شده در یک سازمان را نشان می دهد که نشان دهنده روابط و مسئولیت های بین مدیریت، مدیران و سهامداران است.
این سیاست ها همراه با دیگر قوانین و مقررات شرکت در اساسنامه شرکت و آیین نامه آن تعریف و تعیین می شود. شما می خواهید با شرکتی تجارت کنید که از نظر اخلاقی، منصفانه و شفاف و کارآمد اداره شود.
به ویژه توجه داشته باشید که آیا مدیریت به حقوق و منافع سهامداران احترام می گذارد یا خیر. اطمینان حاصل کنید که ارتباطات آنها با سهامداران شفاف، واضح و قابل درک است.
همچنین در نظر گرفتن صنعت یک شرکت نیز مهم است: مشتری، سهم بازار شرکت ها، رشد کل صنعت، رقابت، مقررات و چرخه های تجاری. یادگیری نحوه کار صنعت درک عمیق تری از سلامت مالی یک شرکت به سرمایه گذار خواهد داد.
صورت های مالی،مبانی کمی که باید در نظر گرفت.
صورت های مالی واسطه ای است که توسط آن، شرکت اطلاعات مربوط به عملکرد مالی خود را افشا می کند. طرفداران تحلیل بنیادی از اطلاعات کمی که از صورت های مالی جمع آوری شده، برای تصمیم گیری در مورد سرمایه گذاری استفاده می کنند.
سه صورت مهم مالی عبارتند از:
- ترازنامه
- صورت سود و زیان
- صورت جریان وجوه نقد
ترازنامه
ترازنامه بیانگر سوابق دارایی ها، بدهی ها و حقوق صاحبان سهام یک شرکت در یک زمان خاص است. ترازنامه با این واقعیت نامگذاری می شود که ساختار مالی یک کسب و کار به روش زیر متعادل می شود:
دارایی = بدهی + حقوق صاحبان سهام
دارایی ها منابعی را نشان می دهند که کسب و کار در یک بازه زمانی مشخص صاحب یا مدیر کنترل آنها است. این شامل مواردی مانند پول نقد، موجودی مواد اولیه یا محصولات نهایی، ماشین آلات و ساختمان ها است.
طرف دیگر معادله، منبع تأمین مالی شرکت را برای بدست آوردن آن دارایی نشان می دهد. تأمین مالی در نتیجه بدهی ها یا حقوق صاحبان سهام انجام می شود. بدهی ها نشان دهنده مبالغی است که باید بازپرداخت شوند، در حالی که حقوق صاحبان سهام نشان دهنده ارزش کل پولی است که صاحبان یک شرکت برای کسب و کار آن به اشتراک گذاشته اند. به عنوان مثال، سود انباشته شرکت در ردیف حقوق صاحبان سهام قرار می گیرد.
صورت سود و زیان
در حالی که ترازنامه در بررسی یک کسب و کار از رویکرد لحظه ای استفاده می کند، صورت سود و زیان عملکرد شرکت را در یک بازه زمانی خاص اندازه گیری می کند. صورت سود و زیان اطلاعاتی را در مورد درآمدها، هزینه ها و سودی که در نتیجه عملیات کسب و کار برای آن دوره ایجاد شده است، ارائه می دهد.
صورت جریان های نقدی
صورت جریان های نقدی بیانگر سوابق ورودی و خروجی نقدی یک کسب و کار در طی یک دوره زمانی است. به طور معمول، صورت جریان های نقدی بر فعالیت های زیر مربوط به پول نقد متمرکز است:
- وجوه حاصل از سرمایه گذاری (CFI): وجوه مورد استفاده برای سرمایه گذاری در دارایی ها و همچنین درآمد حاصل از فروش سایر مشاغل، تجهیزات یا دارایی های بلند مدت.
- وجه نقد از محل تأمین مالی (CFF): وجوه پرداختی یا دریافتی از محل صدور و استقراض وجوه.
- جریان نقدی عملیاتی (OCF): وجه ترکیب تحلیل فاندامنتال و تکنیکال نقدی که از عملیات روزمره کسب می شود.
صورت جریان نقدی مهم است زیرا برای یک کسب و کار بسیار دشوار است که وضعیت نقدی خود را دستکاری کند. حسابداران کارهای زیادی می توانند برای دستکاری درآمد انجام دهند، اما جعل پول نقد در بانک دشوار است. به همین دلیل، برخی از سرمایه گذاران از صورت جریان نقدی به عنوان معیار محافظه کارانه تری برای ارزیابی عملکرد شرکت استفاده می کنند.
تحلیل بنیادی بر استفاده از نسبتهای مالی برگرفته از دادههای صورتهای مالی شرکت، برای استنتاج در مورد ارزش و چشمانداز شرکت تکیه دارد.
مفهوم ارزش ذاتی
یکی از مفروضات اصلی تحلیل بنیادی این است که قیمت فعلی اوراق بهادار، اغلب ارزش شرکت را که توسط داده های عمومی در دسترس است، منعکس نمی کند. فرض دوم این است که ارزش منعکس شده از داده های بنیادی شرکت به احتمال زیاد به ارزش واقعی سهام نزدیکتر است.
اگر بخواهیم این مفهوم ر ا با مثال برای شما باز کنیم، فرض کنید سهام یک شرکت 20 دلار معامله می شود و پس از تحقیقات گسترده در مورد این شرکت، یک تحلیلگر تشخیص می دهد که ارزش آن باید 24 دلار باشد. یک تحلیلگر دیگر تحقیقات مساوی انجام می دهد اما تعیین می کند که ارزش آن 26 دلار است.
بسیاری از سرمایه گذاران میانگین چنین برآورد هایی را در نظر می گیرند و تصور می کنند که ارزش ذاتی سهام ممکن است نزدیک به 25 دلار باشد. غالباً سرمایه گذاران این برآورد ها را اطلاعات بسیار مهمی می دانند زیرا می خواهند سهامی را خریداری کنند که با قیمت های قابل توجهی کمتر از این ارزش های ذاتی معامله می شوند.
این همان چیزی است که تجزیه و تحلیل بنیادی به آن تکیه دارد. با تمرکز بر مشاغل خاص، یک سرمایه گذار می تواند ارزش ذاتی یک شرکت را تخمین بزند و فرصت های خرید با تخفیف را برای سهام آن پیدا کند. وقتی بازار به اصول بنیادی توجه کند، این سرمایه گذاری نتیجه خواهد داد.
مراحل تحلیل بنیادی چیست؟
به طور کلی، تحلیل بنیادی شرکت ها را با مشاهده صورت های مالی شرکت و بررسی نسبت های مختلف و سایر معیارها ارزیابی می کند. این برای تخمین ارزش ذاتی یک شرکت بر اساس درآمدها، سود، هزینه ها، ساختار سرمایه، جریان های نقدی و غیره استفاده می شود. سپس معیارهای شرکت را می توان با همتایان و رقبای صنعت مقایسه کرد. در نهایت، اینها را می توان با یک بازار گسترده تر یا محیط اقتصادی بزرگتر مقایسه کرد.
انتقادات وارد بر تحلیل بنیادی
بیشترین انتقادات از تحلیل بنیادی اساساً از دو گروه است:
- طرفداران تحلیل تکنیکال
- معتقدان به فرضیه بازارهای کارا
تجزیه و تحلیل فنی
تجزیه و تحلیل تکنیکال شکل اصلی دیگر تجزیه و تحلیل سهام و دارایی های دیگر است. به بیان ساده، تحلیلگران تکنیکال سرمایه گذاری های خود را صرفاً بر اساس قیمت و حجم معاملات سهام انجام می دهند.
فرضیه بازارهای کارا
فرضیه بازارهای کارا ادعا می کند که اساساً شکست دادن بازار از طریق تجزیه و تحلیل بنیادی یا تکنیکال غیرممکن است. از آنجا که بازار به طور موثر قیمت تمام سهام را به طور مداوم قیمت گذاری می کند، بسیاری از شرکت کنندگان در بازار تقریباً بلافاصله فرصت ها را برای بازدهی اضافی از بین می برند و این امر باعث می شود که هیچ کس نتواند عملکرد قابل توجهی در بازار در دراز مدت داشته باشد.
چه کسی از تحلیل بنیادی استفاده می کند؟
تحلیل بنیادی عمدتاً توسط سرمایه گذاران بلندمدت یا ارزشی برای شناسایی سهام با قیمت مناسب و آنهایی که دارای چشم انداز مطلوب هستند، استفاده می شود. تحلیلگران سهام همچنین از تحلیل بنیادی برای ایجاد اهداف قیمتی و توصیه هایی به مشتریان (مانند خرید، نگهداری یا فروش) استفاده خواهند کرد. مدیران شرکت و حسابداران مالی همچنین از تحلیل مالی برای تجزیه و تحلیل و افزایش کارایی عملیاتی و سودآوری شرکت و مقایسه شرکت با رقبا استفاده می کنند. وارن بافت، یکی از مشهورترین سرمایه گذاران ارزشی جهان، مروج تحلیل بنیادی است.
آیا تحلیل بنیادی همیشه کار می کند؟
خیر. مانند هر استراتژی یا تکنیک سرمایه گذاری دیگر، تحلیل بنیادی همیشه موفق نیست. این واقعیت که فاندامنتال نشان میدهد یک سهام کمتر از ارزش خود قیمت گذاری شده است، تضمین نمیکند که سهام به زودی به ارزش ذاتی افزایش یابد. همه چیز به این سادگی نیست. در واقعیت، رفتار قیمت تحت تأثیر عوامل بیشماری است که ممکن است تحلیل بنیادی را تضعیف کند.
جمع بندی
در این مطلب به طور مفصل با تحلیل بنیادی که یکی از محبوب ترین تحلیل ها برای خرد و فروش سهام می باشد، آشنا شدیم. در این تحلیل به بنیاد و اساس یک شرکت بر اساس داده های موجود و اعداد و ارقام منتشر شده از سوی شرکت در صورت های مالی یا دیگر گزارش ها، توجه داریم (بر خلاف تحلیل تکنیکال که تنها به حرکات قیمت سهام یا دارایی های دیگر توجه دارد). تحلیل بنیادی در ترکیب با تکنیکال می تواند نقاط ورود و خروج بسیار خوبی را به سرمایه گذاران ارائه دهد.
تکنیکال یا فاندامنتال ؟
تحلیل تکنیکال یا فاندامنتال: از کدام تحلیل باید استفاده کرد؟
برای دههها، ترجیح تحلیلگران استفاده از تحلیل فاندامنتال بود. با پیشرفت تحلیل داده و مدلسازیهای مربوط به آن، ترکیب تحلیل فاندامنتال و تکنیکال تحلیل تکنیکال نیز پرطرفدار شد. با توجه به آنکه هرکدام جنبههای متفاوتی را در تحلیل مد نظر قرار میدهند، پاسخ ایده آل آن است که از هر دو استفاده شود. برای تحلیلهای بلند مدت، نیازمند به دادههای کلان و عوامل بزرگ و تاثیرگذار هستیم، بنابراین تحلیل فاندامنتال در الویت قرار دارد. در حالتی که بخواهیم براساس نوسانات کوتاه مدت تحلیل کنیم، تحلیل تکنیکال کاربرد بیشتری خواهد داشت.
درک تفاوت بین تحلیل تکنیکال و فاندامنتال برای تریدرهای ارز دیجیتال ضروری است. در این پست به مقایسه تفاوت آنالیز تکنیکال و بنیادی میپردازیم.
یکی از مهمترین بخشهای بازار ارزهای دیجیتال، تحلیل است. با کمک تحلیل، ارزنده بودن یک رمز ارز را میتوان تشخیص داد و بهترین زمان برای خرید و فروش آن را تعیین کرد. بدون آنالیز، صرفا بر اساس شانس عمل کرده و احتمال ضرر کردن در مقایسه با سود بردن به شدت افزایش پیدا میکند. علت اصلی بازنده بودن بسیاری از بازیگران در بازارهای مالی، کوچک شمردن اهمیت تحلیل تکنیکال و فاندامنتال و عدم درک تفاوت آنها است.
هدف در اینجا تعیین ارزش ذاتی یک دارایی (در حوزه فعالیت ما یک ارز دیجیتال) است. تلاش بر این است که بالاتر یا پایینتر بودن قیمت کنونی یک رمز ارز در مقایسه با ارزش ذاتی آن را مشخص کرد. به این ترتیب فرد به استراتژی مناسبی برای سرمایه گذاری در یک رمز ارز دست خواهد یافت. برای درک بهتر، مثال زیر را در نظر بگیرید. این مثال به درک بهتر تفاوت تحلیل تکنیکال و فاندامنتال کمک میکند.
تصور کنید فردی تصمیم گرفته در یک شرکت اقدام به سرمایه گذاری کند. برای اطمینان از سلامت مالی این شرکت، او قادر است مواردی مثل درآمد شرکت، ترازنامه، صورتهای مالی و گردش پول را در آنجا ارزیابی کند. این احتمال وجود دارد که او قبل یا بعد از این بررسیها، به صنعت مربوط به حوزه فعالیت شرکت نیز توجه کرده و تحقیقاتی درباره آن انجام بدهد. در آنالیز بنیادی، بعد از این عمل، سوالاتی مثل رقبا، جامعه هدف و سرعت گسترش یا حتی کوچک شدن آن صنعت مطرح میشود. حتی میتوان مطالعات خود را گستردهتر کرد تا ملاحظات اقتصادی مانند نرخ بهره و تورم نیز در تحلیل گنجانده شوند. این یک رویکرد از پایین به بالا است.
همانطور که گفتیم در تحلیل بنیادی هدف نهایی، تجزیه و تحلیل ارزش و قیمت ذاتی یک دارایی و مقایسه آن با قیمت فعلی است. اگر ارزش واقعی از قیمت کنونی بالاتر باشد، نتیجه میگیریم دارایی مورد نظر اکنون ارزان به فروش میرسد. اگر ارزش واقعی پایینتر از قیمت کنونی باشد، قیمت حال حاضر دارایی مورد نظر گران تلقی میشود. به این ترتیب میتوان درباره بهترین زمان خرید و فروش یک رمز ارز تصمیم گرفت.
مزایا و معایب تکنیکال یا فاندامنتال
در نظر داشته باشید اگرچه همه قادر هستند از تحلیل فاندامنتال برای آنالیز انواع دارایی در بازارهای ترکیب تحلیل فاندامنتال و تکنیکال مالی مختلف استفاده کنند، اما در دنیای رمز ارزها ممکن است اوضاع متفاوت باشد، چرا که یافتن بخشی از دادهها دشوار یا غیر ممکن است و همبستگی سنگینی بین کوینهای گوناگون وجود دارد. در نتیجه احتمال ناکارآمد شدن یا پایین آمدن دقت تحلیل بنیادی در اینجا بالا میرود.
البته نباید فراموش کرد در صورتی که (با درک درست از تفاوت تحلیل تکنیکال و فاندامنتال) آن را به درستی انجام بدهیم، قادر است با دقتی زیاد ارزان یا گران بودن قیمت یک دارایی را در مقایسه با ارزش ذاتی آن مشخص کند. اسطورههای سرمایه گذاری مانند وارن بافت و بنجامین گراهام در طول چندین دهه ثابت کردهاند که استفاده درست از آنالیز بنیادی نتایجی شگفتانگیز و بسیار سودآور خواهد داشت.
از طرفی دیگر، مشکل اینجاست که به سختی میتوان به یک تحلیل فاندامنتال خوب و در عین حال ساده و قابل فهم دست پیدا کرد. هدف این نوع آنالیز، در چند کلمه یعنی «تعیین ارزش ذاتی» خلاصه میشود، اما این کار از آن چه تصور میکنید بسیار دشوارتر است! مشخص کردن ارزش واقعی یک رمز ارز، فرآیندی وقتگیر بوده و به کار بسیار بیشتری نسبت به ارتباط دادن اعداد به یک فرمول، نیازمند است. تحلیل فاندامنتال در گرو ارزیابی عوامل متعدد بوده و منحنی یادگیری در آن کاملا شیبدار است
مقایسه تفاوت تحلیل بنیادی و تکنیکال
آنالیز فاندامنتال راهکاری قدرتمند به منظور ارزیابی شرکتها بوده و از این نظر، آنالیز تکنیکال نمیتواند با آن رقابت کند. برای سرمایهگذاران، تحقیق روی طیف وسیعی از معیارهای کمی و کیفی، یک نقطه شروع اساسی برای هر نوع سرمایهگذاری و بیزینس است. تحلیل بنیادی به مطالعه و بررسی شرایط و وضعیت یک دارایی، در اینجا یک رمز ارز مشخص، میپردازد. هدف اصلی آن، تعیین ارزش واقعی دارایی مورد نظر است. در مقابل، تحلیل تکنیکال از طریق مطالعه وضعیت گذشته، قیمت آن ارز دیجیتال را در آینده پیشبینی میکند.
طرفداران روش فاندامنتال معتقد هستند قیمت حال حاضر یک رمز ارز، لزوما منعکسکننده ارزش واقعی آن نیست. این ایدئولوژی و نوع نگاه، پایه تصمیمات سرمایهگذاری در روش آنالیز نام برده است. در آن سو، دوستداران روش تکنیکال اعتقاد دارند از طریق ارزیابی عملکرد و رفتار قیمت در گذشته و همچنین بررسی حجم معاملات، میتوانید رفتار آینده را نیز تا حد زیادی پیشبینی کنیم. آنها به جای مطالعه عوامل بیرونی، خود را درگیر نمودارهای قیمت، الگوها و روند بازار میکنند.
دیدگاه افراد معتقد به فرضیه بازار کارا (Efficient-Market Hypothesis) نیز جالب است. اعتقاد آنها بر این است که با اتکای همیشگی به تحلیل تکنیکال، موفقیت امکانپذیر نیست. گفتنی است در یک بازار کارا، اطلاعات موجود خیلی سریع روی قیمت اوراق بهادار اثر میگذارند. به عبارتی در اینجا اطلاعات بلافاصله بر قیمت سهام تاثیر گذاشته و قیمتها، طبق این اطلاعات تعدیل خواهند شد. فرض بر این است که افراد فعال در یک مارکت، به منظور تصمیمگیری درباره خرید یا فروش یک دارایی، همه اطلاعات مربوط را در قیمت در نظر میگیرند.
خلاصه تفاوت تحلیل بنیادی و تکنیکال
تحلیل تکنیکال برای معاملات کوتاه مدت استفاده میشود، اما تحلیل بنیادی دید بلند مدتتری دارد، زیرا نگاه تحلیلگران بنیادی کلی است. برخلاف تحلیل بنیادی، تحلیل تکنیکال نیاز به دانش بالای علوم اقتصادی و سیاسی ندارد.
تحلیل بنیادی به دنبال پیدا کردن رابطه بین حرکات قیمت و اخبار اقتصادی است، اما در تحلیل تکنیکال تنها فاکتوری که مورد ارزیابی قرار ترکیب تحلیل فاندامنتال و تکنیکال میگیرد، قیمت است.
تحلیل تکنیکال مناسبترین زمان ورود یا خروج را در کوتاه مدت نشان میدهد، در حالی که تحلیل بنیادی سهم خوب را برای بلندمدت شناسایی میکند.
هزینه و زمان تحلیل تکنیکال کم است، اما این هزینه و زمان برای تحلیل بنیادی مقداری قابل توجه است.
نتایج تحلیل تکنیکال در صورت عدم رعایت قوانین با خطا مواجه میشود، اما نتایج تحلیل بنیادی در صورت تغییرات محیطی تحلیل، با خطا مواجه میشوند.
تحلیل تکنیکال از نمودار و اندیکاتور و تحلیل بنیادی از اطلاعات مالی شرکت، صنعت و عوامل محیطی مانند دلار برای تحلیل استفاده میکند.
در تحلیل بنیادی روند گذشته ارز دیجیتال و تغییرات قیمتی در طول تاریخ مورد مطالعه قرار نمیگیرد، اما در تحلیل تکنیکال تغییرات کنونی برای مطالعه روند در آینده به کار میرود، زیرا در تحلیل تکنیکال اعتقاد بر این است که روند گذشته دوباره تکرار خواهد شد.
قیمت و حجم ترند سهام، تنها ورودی های تحلیل تکنیکال هستند، در حالی که بررسی وضعیت درآمد، ترازنامه، و وضعیت جریان نقدینگی یک شرکت، در تحلیل بنیادی مهم به شمار میروند.
در بازار ارزهای دیجیتال تحلیل بنیادی بهتر است یا تکنیکال؟
فعالان بازارهای مالی بعد از چند دهه استفاده از تحلیل تکنیکال و فاندامنتال و مقایسه تفاوت آنها، اکنون به این نتیجه رسیدهاند که در مارکتهای مختلف، مخصوصا رمز ارزها، بهترین استراتژی استفاده ترکیبی از آنها است. نباید این دو را شبیه یک رقیب دید و صرفا روی یک روش متمرکز شد، بلکه آنها مکمل یکدیگر هستند.
این دو روش، دست به دست هم، درک ما را نسبت به زمینههای مختلف یک بازار مالی زیادتر میکنند. بعید نیست افرادی سبک معاملاتی منحصربهفرد خود را داشته و از آن استفاده کنند، اما در عمل، بسیاری از تریدرها از یک یا ترکیب این دو روش تحلیلی در معاملات خود بهره میبرند. این روشها هم در تحلیلهای کوتاه مدت و هم در تحلیلهای بلند مدت قابل استفاده هستند.ترکیب تحلیل فاندامنتال و تکنیکال
معامله گری در بورس بر پایه تحلیل بنیادی چگونه است؟
طی دو سال گذشته، بورس به عنوان بازاری با بیشترین بازدهی مورد توجه بسیاری از افراد قرار گرفته است. این روزها معاملههای بسیاری در این بازار جذاب صورت میگیرد. عدهای در بازار بورس خریدار سهمهای دیگران هستند و عدهای هم مشغول فروش سهامشان میباشند. شاید هرکدام از این افراد که دستی در خرید و فروش دارند خودشان را یک معاملهگر بدانند و یا اینکه ادعا کنند معاملهگری را بلد هستند. اما واقعاً معاملهگر کیست؟ منظور از معاملهگر یا تریدر، شخصی است که براساس پیشبینی صحیح روند آتی قیمت، به دنبال کسب سود از خرید و فروش داراییهای مختلف است. بهطور کلی معاملهگران جهت اخذ تصمیم در رابطه با ورود یا خروج از معامله، روشهای مختلفی را در نظر میگیرند. یکی از این روشها معاملهگری با تحلیل بنیادی است. در این مقاله از سری مقالات آموزش بورس در چراغ به بررسی معامله گری در بورس بر پایهی تحلیل بنیادی خواهیم پرداخت.
معامله گری در بورس چه مزایا و معایبی دارد؟
در بازار بورس معامله گری چه مزیت ها و ایراداتی دارد
پیش از آنکه به بررسی نحوهی معامله گری در بورس با استفاده از تحلیل بنیادی بپردازیم، راجع به برخی از مزایا و معایب معامله کردن در بورس میپردازیم. دانستن این موارد به شما کمک میکند تا با آگاهی بیشتر اقدام به انجام معاملات بورسی نمایید.
مزایای معامله گری در بورس
- امکان دستیابی به سود بالا
- امکان شروع با سرمایهی پایین
- داشتن قدرت معامله با هر میزان سرمایه
- ایجاد استقلال شغلی و فکری برای معاملهگران
- امکان معامله کردن بدون وابستگی زمانی و مکانی
- بهدست آوردن سودهای کلان با معامله گری در بورس
- نقدشوندگی بالای سرمایه نسبت به سایر روشها
- امکان معامله کردن بدون وسیله و ابزار خاص و فقط با ابزار ابتدایی
معایب معامله گری در بورس
- منضبط بودن، پیگیری و یادگیری مداوم، ضروری است.
- ایجاد هیجان و تنش روانی در فرد به واسطهی معامله گری در بورس
- گاهی تحریمها و دردسرهای ناشی از آن برای فرد مشکل ساز خواهد شد.
- از نظر فکری و کاری انجام معاملات در بازار بورس و سرمایه، مشکلساز و طاقت فرسا است.
- اگر معاملات قابل کنترل نباشند، ریسک زیادی به وجود خواهد آمد و حتی احتمال از دست دادن سرمایه نیز وجود دارد.
انواع معاملهگران بورسی
همانطور که در ابتدای مقاله هم گفتیم، روشهای مختلفی برای انجام معاملات بورسی وجود دارد و معاملهگران در بورس به انواع مختلفی تقسیمبندی میشوند. مثل معاملهگران بنیادی یا فاندامنتال، معاملهگران نوسانی، معاملهگران آربیتراژ و … . هر کدام از این معاملهگران در بورس استراتژی معاملاتی خودشان را دارند و در تایم فریم خاصی معامله میکنند. برای مثال، یک تحلیلگر بنیادی بر مبنای دادههای شرکت یا اقتصاد کلان برای سرمایهگذاری و انجام معاملات تصمیمگیری میکند. در حالی که یک تحلیلگر تکنیکال تنها به دنبال الگوها و نشانههای خاص نموداری است و بر همین اساس معاملاتش را در بازار بورس و سرمایه انجام میدهد. در هر صورت، انتخاب یک روش تحلیلی مناسب برای انجام معامله گری در بورس بسیار دشوار است. پس بهترین کار این است که هر کدام از معاملهگران به دنبال یافتن روش تحلیل و معاملهگری مناسب خودشان باشند. حال بیایید ببینیم معاملهگری در بورس با تحلیل بنیادی چگونه است؟
تحلیل بنیادی و تاثیر آن بر معامله گری در بورس
تحلیل بنیادی چه اثراتی بر معامله گری در بازار بورس دارد
معاملهگران و سرمایهگذاران در بورس سالهاست که از تحلیل بنیادی برای انجام معاملات خود در بورس استفاده میکنند. در این روش معاملهگران با توجه به جزئیات شرکتهای شرکتکننده در بورس تشخیص میدهند که کدام سهام برای خرید یا فروش در بازار مناسب است. کار یک تحلیلگر بنیادی همچون فردی است که برای خرید وارد یک نمایشگاه بزرگ میشود. سپس برای خرید محصول مورد نظرش به تمام غرفههای نمایشگاه سر میزند و جزئیات مربوط به آن محصول را به دقت مورد بررسی قرار میدهد. معامله گری در بورس به واسطهی تحلیل بنیادی برای معاملهگران و سرمایهگذاران بسیار مناسب میباشد. چرا که بر اساس منطق و واقعیت است. هرچند که کشف و تفسیر حقایق بنیادی، خود امری تخصصی و پرزحمت میباشد که این مورد یکی از چالشهای موجود در بازارهای مالی است. معاملهگران باید جنبههای مختلفی را که بر ارزش، تغییرات و عملکرد کلی ارزها تاثیر گذار است مورد بررسی قرار دهند.
تحلیل بنیادی در برابر تحلیل تکنیکال
گفتیم که معاملهگران در بورس با توجه به نوع معاملاتی که انجام میدهند، از یک روش تحلیلی خاص برای انجام معاملاتشان استفاده میکنند. استفاده از تحلیل بنیادی برای سرمایه گذاریهای بلندمدت و پیدا کردن ارزش ذاتی هر دارایی قبل از خرید، میباشد. این در حالی است که تحلیل تکنیکال بهترین روش آنالیز برای انجام معاملات نوسانی کوتاهمدت به حساب میآید. معمولاً تحلیلگران بنیادی زمان زیادی را برای معامله گری در بورس در ترکیب تحلیل فاندامنتال و تکنیکال نظر میگیرند. اما تکنیکالیستها اغلب به دنبال معاملات سریع یا اسکالپ و نقاط ورود مناسب میگردند. البته این امر بدان معنا نیست که یکی از این روشها بر دیگری ارجحیت دارد. در حال حاضر، بسیاری از معاملهگران با ترکیب هر دو روش تحلیلی، سعی در ایجاد بهترین استراتژی برای مدیریت معاملات خود دارند.
سخن آخر
در این مقاله از سایت استخدام و آموزش چراغ راجع به معامله گری در بورس بر پایه تحلیل بنیادی صحبت کردیم. استفاده ترکیب تحلیل فاندامنتال و تکنیکال از تحلیل بنیادی مزایا و معایب زیادی دارد. شما برای تحلیل حجم بالایی از دادهها باید زمان زیادی را صرف کنید. اما مزیت این روش آن است که دادههای بنیادی مبنای تحلیل دادههای موثقی هستند که میتوانند در تصمیمگیری بهتر شما را یاری کنند. شما با کمی تحقیق و مطالعه میتوانید از این روش یا روشهای دیگر برای انجام معاملات خود در بازار بورس و سایر بازارهای مالی استفاده نمایید. چراغ ، به عنوان نسل جدیدی از پلتفرمهای آموزش و استخدام به شما پیشنهاد میکند که برای آشنایی بیشتر با استراتژیهای موجود در تحلیل بنیادی از ویدیو آموزش تحلیل بنیادی مقدماتی استفاده نمایید تا سطح دانش و آگاهی خود را در این زمینه بالا ببرید.
تحلیل تکنیکال چیست و چه کاربردی در خرید و فروش ارزهای دیجیتال دارد؟
در بازار پر از نوسان ارزهای دیجیتال چیزهای زیادی برای از دست دادن و به دست آوردن وجود دارد. اگر میخواهید که در هنگام خرید و فروش در این بازار متضرر نشوید باید برای انجام معامله در زمان درست یک استراتژی داشته باشید. بسیاری از تریدرهای کریپتوکارنسی از تحلیل تکنیکال یا فنی برای این منظور استفاده میکنند. این نوع تحلیل اطلاعاتی را در مورد حرکات قیمت در گذشته نشان میدهد تا توسط آن بتوانید قیمتهای آینده را پیشبینی کنید.
تعریف تحلیل تکنیکال
برای این که واقعا درک کنید چطور باید از این نوع تحلیل در خرید و فروشهای خود استفاده کنید، باید ابتدا با مفهوم آن آشنا شوید. تحلیل تکنیکال به معنای استفاده از دادههای واقعی گذشته در تلاش برای پیشبینی آینده بازار است. در این نوع تحلیل به آمار ارز دیجیتال مورد نظر در گذشته از جمله مواردی مانند حجم معاملات توجه میشود.
تحلیل تکنیکال به معنای استفاده از دادههای گذشته برای پیشبینی آینده بازار است.
یکی دیگر از تحلیلهای پرکاربرد، تحلیل فاندامنتال یا بنیادی است که به معنای ارزیابی ارزش ذاتی یک ارز دیجیتال است. در مقابل، تحلیل تکنیکال با نگاه به الگوها و نمودارهای تحلیلی نقاط قوت و ضعف کریپتوکارنسی را بررسی میکند تا از آنها در پیشبینی الگوهای آینده استفاده کند.
معاملهگران داراییهای سنتیتر مانند سهام، ارزهای رایج دولتی و فارکس نیز از این نوع تحلیل استفاده میکنند. جالب است بدانید نحوه استفاده از این تحلیل برای هر کدام از آن داراییها شباهت فوقالعاده زیادی با تحلیل ارزهای دیجیتال دارد.
اصول تحلیل تکنیکال براساس چه چیزی است؟
بخشی از این اصول براساس تئوری داو (Dow Theory) است. به عنوان مثال، این تئوری ادعا میکند برای پیشبینی قیمت در بازار باید همه چیز را در نظر گرفت.
این «همه چیز» در دنیای ارزهای دیجیتال به معنای سطح تقاضای فعلی، آینده و گذشته، قوانین، انتظارهای معاملهگران، دانش تریدر از ارز دیجیتال و موارد متعدد دیگر میشود.
معاملهگران به کمک تحلیل تکنیکال قیمت را مورد ارزیابی قرار میدهند تا ببینند احساسات بازار روی آن چه تاثیری میگذارد. اگر بخواهیم ساده بگوییم، بنیاد این نوع تحلیل براساس این اصل است که روندها یا قیمت ارزهای دیجیتال مجددا تکرار خواهد شد. به عبارت دیگر، تاریخ دوباره تکرار میشود.
تحلیل تکنیکال براساس این حقیقت قصد دارد پیشبینیهایی در مورد روانشناسی بازار و کریپتوکارنسی داشته باشد.
این تحلیل همچنین به این تفکر تکیه دارد که هرگونه تغییر در قیمت هرگز تصادفی نیست. بلکه، این تغییرات قیمتی در راستای روندهای کوتاه مدت و بلند مدت شکل میگیرند.
در اکثر موارد، زمانی که یک ارز دیجیتال یک روند را در پیش میگیرد، در نهایت روند مقابل را نیز دنبال خواهد کرد. تریدرهایی که براساس این تحلیل عمل میکنند، تلاش خواهند کرد برای معامله در زمان صحیح و کسب سود این روندها را از یکدیگر جدا کنند.
به طور کلی، تحلیل تکنیکال بیشتر در این مورد است که چه اتفاقی میافتد تا این که دنبال دلیل ماجرا باشد. توجه اصلی روی عرضه و تقاضا است به جای نگاه به متغیرهای مختلفی که روی تغییر قیمت تاثیر میگذارند.
بررسی نمودارهای شمعی یا کندل استیک
شاید بتوان گفت محبوبترین نوع نموداری که تریدرهای ارز دیجیتال برای تحلیل تکنیکال استفاده میکنند نمودار شمعی (Candlestick) است. در ابتدا این نوع نمودار ممکن است کمی عجیب و غریب به نظر برسد، ولی درک آن پس از آشنایی ساده است و به نمودار مورد علاقه شما تبدیل خواهد شد.
علت نامگذاری این نمودارها شکل مستطیلی و وجود دو خط در دو طرف، شبیه به یک شمع فتیلهدار است. مستطیلها یا بدنه شمع قرمز یا سبز است و خطی دارد که از بالا یا پایین مانند فتیله یک شمع بیرون آمده است.
اندازه شمع، خطوط و همچنین رنگ آن اطلاعات بسیار مهمی را در خود جای دادهاند. قسمت بالا و پایین مستطیل اصلی این شمع قیمت اولین معامله و قیمت آخرین معامله برای آن روز بازار هستند.
شمعهای سبز نشان میدهند ارزش ارز دیجیتال بالا رفته است، بنابراین قیمت اولین معامله ترکیب تحلیل فاندامنتال و تکنیکال انجام در پایین و قیمت آخرین معامله در بالا است. شمعهای قرمز نشان میدهند ارز دیجیتال افت قیمت داشته است تا جای قیمتها عکس مورد قبل باشد.
فتیلهها میتوانند از هر دو طرف شمع بیرون بیایند و کمترین و بیشترین قیمتی را نشان میدهند که ارز دیجیتال در یک بازه مشابه داشته است. به عبارت دیگر، فتیلهها به شما میگویند بازار در وضعیت فعلی چقدر نوسان دارد.
چه اطلاعاتی میتوانیم از نمودارهای شمعی به دست آوریم؟
در سادهترین ترکیب تحلیل فاندامنتال و تکنیکال حالت، میتوانید از نمودارهای کندل استیک برای بررسی عملکرد ارز دیجیتال در گذشته و پیشبینی قیمت آن در آینده استفاده کنید.
نمودارهای شمعی در عین سادگی دربرگیرنده اطلاعات زیادی هستند.
اگر به عنوان مثال، فتیله بلند است نوسان فوقالعاده شدید بازار را نشان میدهد. در نتیجه، این احتمال که از خرید و فروش ارزهای دیجیتال در یک بازه زمانی سود یا ضرر زیادی کنید، بسیار زیاد است. علاوه بر این، نوسان بالا به این معنا است که ممکن است فردا بازار با اصلاح همراه باشد.
گرچه، زمانی که فتیله کوتاه است یک تغییر بالقوه در بازار را نشان میدهد. زمانی که راس فتیله کوتاه است، احتمالا بالاترین قیمت کریپتوکارنسی در آن روز برای تاریخ ارز دیجیتال قابل توجه و مهم بوده است.
زمانی که فتیله بلندتر در بالا است، نشان میدهد ارز دیجیتال در قسمتی از روز پیش از این که معاملهگران آن را برای سوددهی بفروشند، قیمت بیشتری داشته است.
این نوع الگو میتواند نشان دهد بازار روند نزولی در پیش خواهد گرفت. اگر فتیله در پایین کوتاه باشد مشخص میکند افراد به فروش ارز دیجیتال ادامه میدهند. از آن جایی که انجام این کار سطح تامین را افزایش خواهد داد، قیمت ارز دیجیتال احتمالا افت بیشتری خواهد داشت.
در مقابل، یک فتیله بلندتر نشان میدهد قیمت افت کرده است و افراد فکر میکنند پایینتر از این نخواهد آمد. به عبارت دیگر، تریدرها میخواهند ارز دیجیتال را در پایینترین قیمت آن بخرند و احساس میکنند الان زمان خوبی برای این کار است. از این قضیه میتوان نتیجه گرفت که در آینده قیمت بالا خواهد رفت.
درک خطوط روند و استفاده از آنها
یکی از اولین موضوعاتی که افراد زمان انجام تحلیل تکنیکال باید یاد بگیرند خطوط روند (Trend Lines) است. خطوط روند جهتی را نشان میدهد که ارز دیجیتال به سمت آن حرکت میکند، ولی شناسایی آنها به کمی دانش تحلیل نیاز دارد.
این قضیه به ویژه با توجه به طبیعت پرنوسان ارز دیجیتال اهمیت پیدا میکند. تحلیل تکنیکال به لطف این نوسان باید یک روند به سمت بالا یا پایین داشته باشد. علاوه بر این دو حالت، روندها میتوانند به سمت طرفین نیز حرکت کنند. چنین روندهایی نشان میدهند که قیمت ارز دیجیتال به شکل معنادار و قابل توجهی بالا یا پایین نرفته است.
هرچه خط روند دقیقتر باشد، پیشبینیهای شما دقیقتر خواهد بود. روش رسم یک خط روند دقیق براساس برنامه تحلیلی که استفاده میکنید، فرق دارد.
در اکثر موارد، نقطه شروع قرار دادن خط روند درست روی پایینترین قیمت شمع فتیلهای است. از آن جا، تقریبا خط را باز میکنید تا پایینترین نقطه شمع بعدی را لمس کند. دقت کنید دقیقا این خط پایینترین نقطه هر دو شمع را لمس کند، بنابراین تغییرات را در صورت نیاز انجام دهید. پس از آن باید بتوانید خط را خودکار باز کنید.
آشنایی با سطوح مقاومت و حمایت
مفهوم دیگری که در تحلیل تکنیکال باید درک کنید مقاومت و حمایت است. هر دو آنها خطوط افقی هستند که میتوانید روی نمودار معامله خود رسم کنید تا اطلاعاتی در مورد قیمت ارز دیجیتال در آینده به دست آورید.
سطح حمایت نقطهای است که در آن معاملهگران میخواهند در حجم بالا ارز دیجیتال بخرند. به عبارت دیگر، سطح تقاضای زیادی وجود دارد. زمانی که ارز دیجیتال به سطح حمایت میرسد، سطح تقاضای زیادی وجود خواهد داشت ترکیب تحلیل فاندامنتال و تکنیکال که کاهش قیمت را معمولا متوقف میکند. در بعضی موارد، حتی میتواند قیمت را افزایش دهد.
سطح مقاومت اما کاملا متفاوت از سطح حمایت است. در این جا، عرضه بسیار فراوان است بدون این که تقاضای زیادی برای آن وجود داشته باشد.
سطوح مقاومت و حمایت از اهمیت ویژهای در تحلیل تکنیکال برخوردارند.
خریداران احساس میکنند قیمت ارز دیجیتال در حال حاضر بیش از حد بالا است و در برابر میل به خرید آن مقاومت میکنند. اگر قیمت کریپتوکارنسی به سطح مقاومت برسد، حجم عرضه بسیار بالا خواهد رفت که نتیجه آن افت قیمت است.
گاهی، تحلیلگران تکنیکال ارز دیجیتال متوجه رفتار متناقضی میشوند. در چنین مواقعی، خریداران ممکن است نزدیک به خطوط حمایت خرید کنند و نزدیک به خط مقاومت بفروشند.
اگر تحلیل فنی شما شکست سطوح مقاومت یا حمایت را شامل شود، احتمالا تقویت روند فعلی را نشان میدهد. این روند اگر سطح مقاومت به سطح حمایت تبدیل شود، حتی بیشتر تقویت خواهد شد.
توجه کنید امکان رخ دادن شکستهای اشتباه نیز وجود دارد که در این موارد روند تغییر نخواهد کرد. به همین علت، زمان انجام تحلیل تکنیکال باید برای تعریف روندها به اشکال گوناگون دقت کنید.
آشنایی با حجم معاملات
اگر به حجم معاملات ارز دیجیتال دقت کنید، میتوانید تشخیص دهید یک روند مهم و قابل توجه است یا نه. حجم معاملات بالا یک روند مهم را نشان میدهند که باید به آن توجه کنید. در مقابل، حجم معاملات پایین یک روند ضعیف را مشخص میکنند که احتمالا سریع تغییر میکند.
برای استفاده از این دانش، حجم معاملات را هنگامی که قیمت یک ارز دیجیتال پایین میآید، بررسی کنید. به دنبال یک حجم معامله پایین در کاهش قیمتها و حجم معاملات بالاتر در افزایش قیمتها باشید. چنین چیزی نشان میدهد ارز دیجیتال یک روند سالم را با رشد بلند مدت در پیش گرفته است.
در مقابل، اگر حجم معاملات در افت قیمتها بالا برود و سپس پایین بیاید، این روند احتمالا به زودی تمام خواهد شد.
آشنایی با ارزش بازار
زمانی که از تحلیل تکنیکال استفاده میکنید، ارزش بازار ارز دیجیتال میتواند نشاندهنده ثبات یک ارز دیجیتال باشد. برای محاسبه ارزش بازار فقط کافی است تمام سکههای در گردش یک ارز دیجیتال را در قیمت فعلی آن ضرب کنید. معمولا ثبات ارزهای دیجیتال با ارزش بازار بالاتر، بیشتر است.
آشنایی با شاخص قدرت نسبی
شاخص RSI یکی از شناختهشدهترین ابزارهای تحلیل تکنیکال است که میتوانید با استفاده از آن اطلاعاتی در رابطه با بیش از حد خریده شدن یا بیش از حد فروخته شدن یک دارایی به دست آورید. تقریبا تمام پلتفرمهایی که امکان رصد بازار را با استفاده از نمودارها و ابزار تحلیل تکنیکال را برای معاملهگران فراهم میکنند، دارای شاخص قدرت نسبی یا همان اندیکاتورRSI نیز هستند.
رابطهای که با استفاده از آن شاخص RSI محاسبه میشود در زیر آمده است. در این رابطه RS از تقسیم میانگین تغییر مثبت قیمتهای پایانی در یک بازه زمانی مشخص به متوسط تغییر منفی قیمتهای پایانی در همان بازه زمانی به دست میآید.
نمودار منتخب شما خودکار این عدد را محاسبه خواهد کرد و معمولا آن را زیر نمودار شمعیتان نشان میدهد.
مقدار RSI میتواند بین 0 تا 100 باشد. RSI نزدیک به 30 یا کمتر نشان میدهد ارز دیجیتال در حال حاضر در موقعیت مناسب خرید است و باید منتظر افزایش قیمت باشید. اگر این عدد به 70 نزدیک شود یا بالاتر از آن برود، نشان میدهد ارز دیجیتال بیش از حد خریداری شده، بنابراین این قیمت ممکن است پایین بیاید.
آشنایی با میانگینهای متحرک
میانگینهای متحرک (Moving averages) بخشی از تحلیل تکنیکال هستند که به شما در شناسایی روندها کمک میکنند. میانگین متحرک به میانگین قیمت ارز دیجیتال در یک بازه زمانی مشخص وابسته است.
محاسبه میانگین متحرک یک روزه براساس قیمتهای معامله ارز دیجیتال طی 20 روز گذشته انجام میشود. شما میتوانید تمام میانگینهای متحرک را به یکدیگر وصل کنید تا یک خط شکل بگیرد و از آن برای پیشبینی استفاده کنید.
میانگینهای متحرک نمایی (EMAs) یک نوع میانگین متحرک هستند که محاسبه آن پیچیدهتر است و باید به قیمتهای اخیر دقت کرد. برای این که از میانگینهای متحرک اطلاعات بیشتری به دست آورید، میتوانید از چندین نوع آنها استفاده کنید که هر کدام برای یک بازه زمانی متفاوت باشند.
اگر میانگین متحرک در بازه زمانی کوتاهتر از یک میانگین متحرک در بازه زمانی طولانیتر عبور کرد، میتواند یک روند مثبت در پیش رو را نشان دهد.
انتخاب بازههای زمانی
در حین انجام تحلیل تکنیکال، میتوانید روی نمودار قیمتی بازههای زمانی (Time frame) مورد نظر خود را تنظیم کنید. از انواع رایج نمودارها میتوان به 15 دقیقه، ساعتی، 4 ساعته و روزانه اشاره کرد، گرچه تعداد زیادی از آنها وجود دارد.
شما باید براساس سبک معامله خود بازه زمانی مورد نظرتان را انتخاب کنید. تریدرهای کوتاه مدت تمایل دارند که به صورت روزانه اقدام به خرید و فروش ارزهای دیجیتال کنند. اگر جزو این دسته از افراد هستید، باید از تایم فریمهای کوتاه روی نمودارهای خود استفاده کنید. چارچوبهای زمانی منتخب تریدرهای بلند مدت طولانیتر بوده و ممکن است هفتگی، ماهیانه یا حتی سالیانه باشند.
ترکیب تحلیل تکنیکال با سایر روشها
در حالت ایدهآل، هرگز نباید زمان خرید و فروش ارزهای دیجیتال تنها به تحلیل تکنیکال اتکا کرد.استفاده از تنها یک روش، اطلاعات محدودی در اختیار شما قرار میدهد.
از ترکیب چندین ابزار تکنیکال برای تحلیل و تصمیمگیریهای خود استفاده کنید.
اگر تنها از این نوع تحلیل استفاده کنید، اطلاعاتی در مورد اخبار یا احساسات بازار به دست نمیآورید که بخش مهمی از تحلیل فاندامنتال هستند. زمانی اهمیت این موضوع را بیشتر درک میکنید که بدانید عواملی مانند هش استخراج و قوانین میتوانند تاثیر قابل توجهی رو قیمت ارز دیجیتال بگذارند، ولی تحلیل تکنیکال آنها را مد نظر قرار نمیدهد.
سخن نهایی
تحلیل تکنیکال میتواند اطلاعاتی مهمی را در مورد گذشته یک ارز دیجیتال در اختیار معاملهگران قرار دهد تا پیشبینی قیمت آن در آینده ساده شود.
اکثر نرمافزارهای ترسیم نمودار ابزارهای تحلیل فنی متعددی در خود دارند و میتوانید در کنار آنها از تحلیل خودتان استفاده کنید و همیشه به یاد داشته باشید بهترین نتیجه با ترکیب این روش با سایر روشها به دست خواهد آمد.
انواع تحلیل ارز دیجیتال ، تفاوت تحلیل تکنیکال و فاندامنتال چیست؟
انواع تحلیل ارز دیجیتال ، تفاوت تحلیل تکنیکال و فاندامنتال چیست؟ تحلیل تکنیکال بهتر است یا تحلیل فاندامنتال ؟ رفتارها و نمودارهای بازارهای مالی در انواع بازار بورس، بازار اوراق قرضه، بازار فارکس و یا بازار ارز دیجیتال بسیار شبیه به هم بوده و به همین دلیل پدیده های مشابهی در آنها رخ می دهد. این شباهت ها سبب شده تا اساس شیوه های آنالیز و تجزیه و تحلیلی که برای این بازارها به کار می روند، مشابه باشند. معمول ترین انواع تحلیل در بازار ارزهای دیجیتال، آنالیز تکنیکال یا تجزیه و تحلیل فنی، و آنالیز فاندامنتال یا تحلیل بنیادین می باشند که در ادامه به تعریف و کاربرد هر نوع روش تحلیل پرداخته شده است. روش تحلیل دیگری به نام تحلیل احساسات که از شاخص ترس و طمع استفاده می کند، نیز وجود دارد. ولی در حال حاضر، کاربرد آن در بین تریدرها معمول و گسترده نیست.
تحلیل تکنیکال چیست؟
در روش تحلیل تکنیکال، که از انواع تحلیل در بازار ارزهای دیجیتال است، معامله گران فهرست قیمت و حجم معاملاتی که در گذشته انجام پذیرفته را ملاک کار خود قرار می دهند. آنها سعی دارند با این روش رفتار آینده بازار را پیش بینی نمایند. اصول اینگونه آنالیز در بازارهای مالی مثل بازار بورس و بازار کالا کاربرد دارد، و مشابه این تحلیل ها در بازار ارز رمزنگاری نیز مورد استفاده قرار می گیرد.
در طول زمان، پترن های یکسانی در نمودارهای قیمت بازارهای مالی شکل گرفته است. یکسانی پترن ها به خاطر آن است که رفتار معامله گران در این بازارها مشابه هم می باشد. تشابهات رفتاری معامله گران و بازارهای مالی مختلف مبنای شکل گیری علم تحلیل تکنیکال را به وجود آورده است.
لازم است بدانید که آنالیز تکنیکال یک پیش بینی قطعی و صد درصد نیست بلکه نوعی پیش بینی است که معامله گران را برای وضعیت هایی که ممکن است در آینده به وقوع بپیوندد، آماده می سازد.
تحلیل فاندامنتال چیست؟
تحلیل فاندامنتال یکی از انواع تحلیل در بازار ارزهای دیجیتال است که به آنالیز تمامی فاکتورهای مالی و اقتصادی در رابطه با یک دارایی می پردازد. تریدرها با کاربرد این نوع تحلیل بهای واقعی آن دارایی را ارزیابی کرده و در تصمیمات خود از آن استفاده می نمایند.
در حالی که روشهای مختلفی برای ارزیابی قیمت بیت کوین و سایر آلتکوین ها وجود دارد، تجزیه و تحلیل بنیادی ممکن است یکی از اصلی ترین موارد برای کشف ارزش واقعی آن رمزارز باشد. تحلیل بنیادی ارزیابی متغیرهای اقتصادی، مالی و سایر متغیرهای کلیدی معروف به فاندامنتال است که، برای تعیین ارزش واقعی ارز دیجیتال و رویدادهای آینده کاربرد دارد. سایر عوامل مانند صرافی های مبادله ارز دیجیتال، مشارکت معامله گران و رقابت نیز می توانند بر روی نمودار قیمت تأثیر بگذارند.
مثالی در این مورد را می توان به این صورت توضیح داد که اگر معامله گری از روی اخبارهای منتشر شده، پیش بینی افزایش قیمت بیت کوین را بدهد و آن را خرید کند، در واقع به روش تحلیل فاندامنتال جهت تصمیم گیری خود عمل کرده است.
معامله گران بیت کوین از کدام تحلیل استفاده می کنند؟
معامله گران بیت کوین با استفاده از تجزیه و تحلیل بنیادی می توانند دید بهتری نسبت به ارزش واقعی ارز دیجیتال داشته و تصمیم گیری بهتری نسبت به زمان مناسب خرید یا فروش داشته باشند.
با این حال، برخی از تحلیلگران به تحلیل بنیادی انتقاد می کنند که با تکیه بیش از حد به تجزیه و تحلیل بنیادی، بدون استفاده از تحلیل تکنیکال، می تواند باعث شود که یک معامله گر در زمانی کمتر از زمان ایده آل خریداری یا فروش انجام دهد.
برای مدیریت این ریسک، معامله گران بیت کوین می توانند تجزیه و تحلیل اساسی را با تجزیه و تحلیل فنی ترکیب کنند. به عنوان مثال، یک تحلیلگر بنیادی ممکن است به چندین شاخص نگاه کند و نتیجه بگیرد که زمان خریداری بیت کوین نیست، و سپس با خواندن نمودارها به تجزیه و تحلیل فنی می پردازد تا بهترین نقطه ورود را پیدا کند.
از طرف دیگر، ممکن است یک معامله گر از تجزیه و تحلیل تکنیکال استفاده کند تا مشخص شود که زمان مناسبی برای فروش است و سپس با آنالیز فاندامنتال تقاضای فروش خود را تأیید کند.
انواع تحلیل در بازار ارزهای دیجیتال کدامند؟
سه نوع تجزیه و تحلیل اصلی جهت آنالیز بازارهای مالی وجود دارد که عبارتند از: تحلیل بنیادی یا فاندامنتال، تحلیل فنی یا تکنیکال و تحلیل احساسات یا سِنتیمنتال.
سرمایه گذاران در طول زمان به این تجربه دست یافته اند که احتمال آنکه در تحلیل نمودارهای قیمت مبتنی بر آنالیز تکنیکال بتوان در کوتاه مدت سود خوبی کسب کرد، وجود دارد. ولی در سرمایه گذاری های میان مدت و بلند مدت لازم است از انواع تحلیل در بازار ارزهای دیجیتال استفاده کرد یعنی به جز تحلیل تکنیکال باید روند بازار را از دیدگاه فاندامنتال نیز مورد آنالیز قرار داد.
به غیر از تحلیل های دوگانه استفاده همزمان از تحلیل احساسات نیز، در سوددهی سرمایه گذاری با قطعیت بیشتر موثر خواهد بود.
چه اطلاعاتی برای تحلیل فاندامنتال لازم است؟
1. آگاهی از ارزش کل بازار یا حجم کل سرمایۀ در حال گردش ارز دیجیتال جهت بررسی های اولیه،
2. درک فعالیت های بازار مالی و حجم معاملات،
3. مطالعه گزارش ها و رویدادهای مالی بازار،
4. بررسی ارزش کل شبکه نسبت به فعالیت های معامله گران،
5. بررسی میزان به صرفه بودن ماینینگ ارز،
6. توجه به فعالیت های کاربران در شبکه های اجتماعی،
7. تحلیل نقشه راه و چشم انداز آینده.
چگونه می توان از تحلیل تکنیکال استفاده کرد؟
نمودارهای قیمت در بازار ارز دیجیتال با آنکه ممکن است بدون نظم به نظر برسند، ولی پترن های خاصی را دنبال می کنند. معامله گران این الگوها را از زمان های دور کشف کرده اند.
معامله گرانی که از تحلیل تکنیکال استفاده میکنند، از پترن های قیمتی برای ارزیابی حرکت جاری و پیش بینی روند آیندۀ بازار استفاده می نمایند. یکی از مسائلی که تحلیلگران با آن روبرو می باشند، تشخیص صحیح این الگوها روی نمودار است که با مطالعه و کار زیاد باید مهارت لازم را به دست آورند