ابزار معاملاتی

تفاوت معامله گر و تحلیلگر

این دقیقا وجه تمایز یک معامله گر موفق بازار سهام با یک فردی است که عمر خود را درگیر نمودار ها کرده و هیچ دستاوردی نداشته است. البته تعداد این معامله گران موفق بسیار محدود است.. جالب است بدانید میزان دانش و سطح تحصیلات شما، کوچکترین ربطی به میزان سودی که در بازار کسب می کنید ندارد.. این بدان معنی است که فرقی نمی کند تحصیلات آکادمیک داشته باشید و یا سیکل باشید. میزان درک شما و میزان کنترل خودتان در مواقع بحرانی است که تفاوت معامله گر و تحلیلگر میزان سود شما را مشخص می کند!

تفاوت معامله گر و تحلیلگر

تجربه‌ام ثابت کرده افرادی که سعی می‌کنند در عین معامله‌گر بودن، تحلیل‌گر هم باشند معمولاً در محکم گرفتن هر دو سمت ریسمان شکست می‌خورند.

● معامله‌گر و تحلیل‌گر توانایی همکاری با یکدیگر را دارند، اما قطعاً نقش آن‌ها متفاوت است. یک معامله‌گر پول به بازار تزریق می‌کند و عملکرد خود را به‌سادگی اندازه‌گیری می‌کند؛ اما هدف اصلی یک تحلیلگر درک و کشف آن چیزی است که ممکن است در بازارها رخ دهد. او حقایق را اندازه‌گیری تفاوت معامله گر و تحلیلگر می‌کند.

● یک معامله‌گر هنگام اشتباه، معاملۀ خود را می‌بندد و به سمت فرصت معاملاتی بعدی حرکت می‌کند. امیدوارم آسیب کمی دیده باشد!! اشتباه، فرض اساسی برای یک معامله‌گر است. یک معامله‌گر زمانی که اشتباه می‌کند و از بازار خارج می‌شود، مایل است به‌اشتباه خود اعتراف کند؛ اما تحلیل‌گر به موقعیت معاملاتی بازکردۀ خود می‌چسبد تا فقط نشان دهد که درست گفته است.

● یک معامله‌گر باید به هر هشداری واکنش نشان دهد و قواعد معاملاتی او می‌گوید: به اخبار توجه کن. بسیاری از تحلیل‌گران با بازار همراه می‌شوند و به‌جای تلاش برای کسب سود در تلاش‌اند تا حرف خود را به اثبات برسانند.< وقت بسیار زیادی را برای یادآوری پیش‌بینی‌های درست خود به دیگران صرف می‌کند>. به همین دلیل آن‌ها معامله‌ای زیان ده را برای همیشه نگه می‌دارند. چراکه خروج آن‌ها از معامله با زیان، آن‌ها را مجبور به اعتراف اشتباهشان تفاوت معامله گر و تحلیلگر می‌کند.

● تحلیل‌گران به مطالعۀ صنایع، شرکت‌ها و شرایط اقتصادی می‌پردازند. معامله‌گران (حداقل بیشتر معامله‌گران)، به مطالعۀ رفتار قیمت‌ها می‌پردازند و کمتر به قیمت شرکت اهمیت می‌دهند.

● هنگامی‌که یک تحلیلگر نظر خود را در مورد سهام یا وضعیت کلی بازار تغییر می‌دهد، آن را «تجدیدنظر در پیش‌بینی با توجه به تغییر عوامل بنیادی» نام می‌نهد. وقتی‌که یک معامله‌گر دیدگاه خود را در مورد دادوستد تغییر می‌دهد، آن را «انعطاف‌پذیری برای حفظ سرمایه و بقا» خطاب می‌کند.

من یک چارتیست کلاسیک هستم. من به نمودارها به‌عنوان یک ابزار معاملاتی نگاه می‌کنم، نه روشی برای پیش‌بینی قیمت‌ها. من باور نمی‌کنم که نمودارها بتواند آیندۀ قیمت را دقیقاً پیش‌بینی کند. من معتقدم که نمودارها می‌توانند فرصت‌های منحصربه‌فردی با نسبت بازده بالقوه به ریسک اندک فراهم کنند. به نظر من این تنها ارزش واقعی نمودارها است. ایدۀ ایجاد سناریوهای بزرگ اقتصادی مبتنی بر یک نمودار کاملاً مضحک است.

واقعیت این است که بسیاری از آرایش‌های نموداری به‌خصوص الگوهای نموداری با مدت‌زمان کوتاه‌تر به موفقیت مطلوب نمی‌رسند. به همین علت است که بسیاری از معامله‌گران تازه‌کار از تفاوت معامله گر و تحلیلگر نمودارها استفاده می‌کنند و پس از مدتی ادعا می‌کنند که نمودارها کارایی لازم را ندارد.
الگوهای نموداری ناکام می‌شوند و ظاهر آن‌ها تدریجاً به الگوهای نموداری جدید و بزرگ‌تر بدل می‌شود و این اتفاق دوباره و دوباره و دوباره رخ می‌دهد. من این روند را «بازتعریف نمودار» نام نهاده‌ام. مدت همۀ الگوهای نموداری عظیم از ۶ تا ۱۲ ماه است که از ده‌ها الگوی روزانۀ کوتاه‌مدت و صدها الگو با مقیاس زمانی کوچک‌تر که عمدتاً شکست‌خورده‌اند ساخته‌شده است. درنهایت یک الگوی نموداری بالغ می‌شود و یک فرصت بزرگ سودآوری فراهم می‌گردد. این فرصتی است که به دنبال آن هستم.

من به دنبال نمودارهای خاص با نسبت بازده به ریسک ۲ به ۱، یا ۴ به ۱ یا حتی بالاتر هستم. من مطمئن نیستم که قیمت در روزها و هفته‌های پیش رو چه عملکردی دارد؛ اما مطمئن هستم این نسبت بازده به ریسک نتایج مثبتی به ارمغان خواهد آورد.

یکی از موانع ذهنی یک معامله‌گر تازه‌کار، ارتباط بین حقیقت یک بازار و کسب سود در یک عملیات معاملاتی است. این دو از هم منفصل هستند. توضیح این مفهوم اندکی دشوار است، اما همۀ سربازان خط مقدم این عرصه دقیقاً می‌دانند در مورد چه چیزی صحبت می‌کنم.

در آخر اگر از پیش‌بینی قیمت‌ها احساس غرور و افتخار می‌کنید، پس معامله کردن بدرد شما نمی‌خورد. اگر این‌چنین هستید، سراغ کاری بروید که شامل سفارشات خرید و فروش نباشد. شاید بتوانید به‌عنوان یک تحلیلگر کار پیدا کنید.

یک‌ ضرب‌المثل دوست‌داشتنی می‌گوید: «هر فردی می‌تواند وارد بازار شود؛ اما چه کسی می‌داند دقیقاً باید چه زمانی خارج شود!» این مثل نمونۀ بارزی از تلفیق دنیای معامله‌گری با دنیای تحلیل‌گری است. معامله‌گر تحلیل‌گر باشید.

در این مطلب نخواستم پا را از تفاوت بین معامله‌گر و تحلیل‌گر فراتر گذارده و به تفاوت بین تحلیل‌گران بنیادی و تکنیکی بپردازم و ایرادات عمدۀ آن‌ها نظیر تعصب، تکبّر و خودرایی را نقد کنم! اما تفاوت معامله گر و تحلیلگر در مقدمۀ کتاب دایره‌المعارف الگوهای نموداری – توماس بولکوفسکی تلویحاً به بخشی از آن‌ها اشاره‌کرده‌ام! هدفم هم نقد یک‌جانبه و یک‌سویه نبود، لطفاً با ذهنی باز این مطالب را مطالعه فرمایید!

مدیریت ریسک و سرمایه

تفاوت زیادی بین تحلیلگر و معامله­­ گر وجود دارد. تحلیلگر فقط در مورد حرکات بازار و پیش ­بینی آنها حرف می‌زند و هیچ‌گاه اقدامی نمی­ کند؛ اما معامله‌گر بر روی سرمایه خود یا سرمایه‌گذارانش معاملاتی انجام می‌دهد؛ مهم‌ترین تفاوت بین این دو گروه، متحمل شدن ریسک گروه دوم در بازارهای مالی است. بنابراین، مهم ­ترین تفاوت علمی میان معامله‌ گران و تحلیل‌ گرانی که در بازار فعا سخن مولف:

تفاوت زیادی بین تحلیلگر و معامله­­ گر وجود دارد. تحلیلگر فقط در مورد حرکات بازار و پیش ­بینی آنها حرف می‌زند و هیچ‌گاه اقدامی نمی­ کند؛ اما معامله‌گر بر روی سرمایه خود یا سرمایه‌گذارانش معاملاتی انجام می‌دهد؛ مهم‌ترین تفاوت بین این دو گروه، متحمل شدن ریسک گروه دوم در بازارهای مالی است. بنابراین، مهم ­ترین تفاوت علمی میان معامله‌ گران و تحلیل‌ گرانی که در بازار فعالیت عملی ندارند، مدیریت سرمایه است. متاسفانه، در کشور ما به­ علت جدایی زبانی با زبان بین‌المللی، بیشتر مفاهیم و مبانی علوم جدید که خواستگاهی خارج از کشور ما دارند، ترجمه می‌شوند و به ­طور­کامل و به ­طوردقیق فهمیده نمی‌شوند. برای کامل کردن این شکاف علمی میان تحلیل‌ گران و معامله‌ گران یا به فعل رساندن استعدادهای بالقوه ایران زمین درصدد تالیف این کتاب برآمدم.

کتاب پیش رو، مدیریت سرمایه کاربردی را به ­طور ­کامل آموزش داده است. توصیه می‌شود که فصل‌های این کتاب را از ابتدا به ترتیب و به ­طور ­کامل مطالعه کنید. با توجه به اینکه بیشتر عادت و تجربه نگارش مقالات علمی را داشته‌ام و شنوندگانم به­ طورمعمول افراد مبتدی نیستند؛ همیشه، از گزافه‌گویی و داستان‌ سرایی دوری جسته‌ام. این کتاب نیز از این قاعده مستثنا نیست. تمام مطالب مهم را در آن آورده‌ام؛ اما بیش­ از­حد توضیح نداده ­ام. به همین جهت، توصیه می‌کنم که هر پاراگراف آن را با دقت مطالعه کنید.

بخش اول: مفاهیم کلی
● چرا به مدیریت سرمایه نیاز داریم؟
● موقعیت مدیریت سرمایه در مسیر یادگیری
● روانشناسی معاملات و ریسک
● چرا معامله با حجم ثابت در بلندمدت کارایی ندارد؟
● مفهوم ریسک در اقتصاد
● اهمیت بررسی سابقه معاملات
● تحلیل و معامله
● بررسی چند تعریف
بخش دوم: اندیکاتورها و شاخص‌های مدیریت سرمایه
● مقدمه بخش دوم
● درصد معاملات برنده
● نسبت ریسک به بازده
● یک خبر بد
● شاخص سود‌آوری
● ضرر‌های متوالی
● سود ماهیانه یا سالیانه
● نسبت شارپ
● بازده انتظاری
● ضریب اهرمی
بخش سوم: حد ضرر و ریسک
● مفهوم حد ضرر چیست؟
● حد ضرر چه نقطه ای است؟
● چند اشتباه رایج
● تعیین حد ضرر زمانی
بخش چهارم: ریسک در هر معامله RPT
● مقدمه
● عوامل تأثیر‌گذار بر تعیین RPT (Risk Per Trade)
● تعیین بیشترین معاملات ضرر ده متوالی
● راه اول: از طریق آمار
● راه دوم: با بررسی گذشته سیستم
● بیشترین افت سرمایه انتظاری قابل قبول
● تعیین RPT
● بررسی یک کژاندیشی
بخش پنجم: محاسبات تعیین حجم
● بررسی یک کژاندیشی
● در بازار‌های داخلی
● در بازار‌های جهانی:
● میزان حجم در بازار‌های دارای ضریب اهرمی
بخش ششم: تحلیل گزارش
● گزارش
● استفاده از آمار‌های گزارش
● تحلیل گزارش در بلندمدت
● تحلیل گزارش معامله‌گر از طرف سرمایه گزار
بخش هفتم: مثال از یک گزارش
● احتمال برد
● ریسک به ریوارد کلی سیستم(میانگین ریسک به ریوارد کل معاملات)
● شاخص سود‌آوری
● بیشترین افت سرمایه اتفاق افتاده
● تعیین ریسک در هر معامله (RPT) برای گزارش بالا
بخش هشتم: سیستم خود را بشناسیم
● شناخت سیستم از منظر مدیریت سرمایه
● اهمیت بررسی رفتار سیستم
● سیستم با احتمال برد بالا
● سیستم با ریسک به بازده بالا
● سیستم‌های تحلیلی
● سیستم‌های معامله محور
بخش نهم: بازده-سود ماهانه و اثر مرکب و سود انتظاری
● رابطه‌ی سود در بلندمدت با افت سرمایه
● اثر مرکب جادوی بازار مالی
● پیش‌بینی سود ماهیانه یا سالیانه:
بخش دهم: سیستم معاملاتی و طراحی آن
● سیستم معاملاتی
● قسمت تحلیلی
● اشتباهات رایج در بخش تحلیل:
● قسمت معامله گری
● اشتباهات رایج بخش معامله گری:
● رویه طراحی سیستم معاملاتی
بخش یازدهم: استفاده از سامانه‌های ثبت رزومه و فروش سیگنال
● در نظر گرفتن دوره‌ی مالی در بازار ایران . more

تحلیلگر یا معامله گر!؟+ اجرای صوتی

شما به تازگی وارد بازار بورس سهام شده اید. طی چند ماه گذشته سودهایی کسب کرده اید.. و در سه ماه گذشته تمامی آن سودهای را از دست داده اید و حتی مقداری متضرر شده اید.. با خود می گویید “من که در مورد بازار هیچ چیز نمی دانستم، از آن سود می گرفتم پس اگر علم و دانش خودم را درباره بازار افزایش دهم و علم تحلیل پایه ای و تکنیکال را فرا بگیرم چه سودهایی خواهم برد..”

این پیکار درونی است که تقریبا تمام معامله گران بدان دچار خواهند شد. البته توجیه منطقی هم هست چرا که محیط بازار سهام را همانند محیط تجارت سنتی تصور کرده اید.

در تجارت هر چقدر اطلاعات بیشتری نسبت به رقبا داشته باشید، برنامه بازاریابی بهتری داشته باشید و خلاصه از نظر دانش بازار عالم تر باشید موفق تر هستید و پول بیشتری کسب می کنید اما نکته اینجاست که محیط بازار سهام به کلی با تجارت سنتی متفاوت است.

بورس، بازار احتمالات است، قطعیتی در آن وجود ندارد.. نمی خواهیم فراگیری تحلیل تکنیکال را نقض کنیم اما: اگر ذاتا کمال گرا باشید و بخواهید بی نقص معامله کنید احتمالا یا هیچگاه معامله نمی کنید و یا همیشه در ضرر هستید.. اما اجازه دهید از بحث دور نشویم.. با یک سوال ادامه می دهیم:

می دانم که تحلیل صحیح بازار فوق العاده در تشخیص موقعیت ها به من کمک می کند حال اگر من تحلیل تکنیکال را به خوبی فرا بگیرم می توانم از بازار بورس همیشه سود بگیرم؟

این بستگی به این دارد که شما چقدر تفاوت معامله گر و تحلیلگر تحلیل هایتان را در بازار به کار بگیرید.

افراد زیادی را می شناسم که تحلیل گران حرفه ای هستند.. آنها دانش بنیادی و تکنیکال سهام را به خوبی می دانند و تحلیل هایشان اکثر مواقع درست از آب در می آید اما: دل و جرات معامله ندارند.. به عبارت دیگر تحلیل گر خوبی هستند اما معامله گر خوبی نیستند.. و به عبارتی دیگر بین آنچه از بازار تعبیر می کنند با آنچه انجام می دهند فاصله زیادی وجود دارد.

این دقیقا وجه تمایز یک معامله گر موفق بازار سهام با یک فردی است که عمر خود را درگیر نمودار ها کرده و هیچ دستاوردی نداشته است. البته تعداد این معامله گران موفق بسیار محدود است..

جالب است بدانید میزان دانش و سطح تحصیلات شما، کوچکترین ربطی به میزان سودی که در بازار کسب می کنید ندارد.. این بدان معنی است که فرقی نمی کند تحصیلات آکادمیک داشته باشید و یا سیکل باشید. میزان درک شما و میزان کنترل خودتان در مواقع بحرانی است که میزان سود شما را مشخص می کند!

تبدیل تحلیل گر به معامله گر

چه چیزی باعث می شود یک تحلیل گر نتواند به خوبی تحلیل بازار ، تحلیل خود را به کار بگیرد و معامله کند. ؟

دلایل متعددی وجود دارد که در دوره روانشناسی به توصیف یک به یک آنها خواهیم پرداخت اما ۳ دلیل عمده موفقیت معامله گران را برایتان توضیح می دهیم:

تفاوت معامله گر و سرمایه گذار در چیست؟

معامله گر سرمایه گذار

معمولا دو واژه‌ی معامله‌گر و سرمایه‌گذار به اشتباه جای یکدیگر به‌کار می‌روند. معامله‌گران و سرمایه‌گذاران حرفه‌ای به‌درستی فرق این دو را می‌دانند؛ این دو مفهوم کاملا از یکدیگر مجزا هستند. شاید یکی از دلایل اشتباه در تشخیص این دو مفهوم آن است که هردوی آنها از یک هدف مشترک برخوردار هستند؛ یعنی کسب درآمد از بازار سهام.

اما وجه تمایز این دو قشر آن است که رویکردهای آنها در راستای دستیابی به این هدف مشترک متضاد است. به ساده‌ترین بیان، می‌توان گفت که معامله‌گران بورس، سهام خرید و فروش می‌کنند و سرمایه‌گذاران، در شرکت‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند. حال بیایید با تمرکز بر سه مفهوم اصلی مرتبط با هر یک از این دو فعالیت، موضوع را برایتان روشن‌تر کنیم:

فلسفه‌ی اصلی

سرمایه‌گذاران در درجه‌ی اول از دیدگاه فاندامنتال به بازار سهام نگاه می‌کنند. هنگام انتخاب یک سهم، سرمایه‌گذاران کاملاً روی آن‌چه شرکت انجام می‌دهد و قرار است در آینده نیز انجام بدهد، سرمایه‌گذاری می‌کنند. آن‌ها بیشتر به نتیجه تفاوت معامله گر و تحلیلگر نهایی اهمیت می‌دهند. آن‌ها گزارش‌های مالی شرکت را می‌بینند که شامل ترازنامه، صورت سود و زیان، صورت جریان وجوه نقد و سایر اسنادی می‌شود که شرکت موظف است برای سهامداران خود افشا کند.

این گزارش‌ها، میزان بدهی شرکت نسبت به جریان نقدی کل، سهم شرکت از بازار نسبت به رقبا، میزان رشد و پیش‌بینی‌ها و از همه مهم‌تر میزان سودآوری آن‌ها را به سهامداران نشان می‌دهند. سرمایه گذران کنفرانس‌های عمومی شرکت در طول فصل انتشار گزارشات درآمد را گوش می‌کنند. از دیگر اطلاعات موردتوجه سرمایه گذاران میزان سود تقسیمی در هر سه ماهه (در آمریکا برخی از شرکت‌ها هر سه ماه سود تقسیمی پرداخت می‌کنند در حالی که در ایران سالانه پرداخت می‌شود) و هرگونه اطلاعات مفید دیگری است که برای تصمیم‌گیری درمورد خرید سهام شرکت می‌تواند مؤثر واقع شود.

اما معامله گران در درجه‌ی اول از دید تکنیکال به بازار سهام نگاه می‌کنند. معامله گران از ابزارهای مختلفی استفاده می‌کنند که سرمایه‌گذاران کمتر از آن‌ها بهره می‌گیرند. یکی از این ابزارها، اسکنر (دیده‌بان دارای فیلتر) سهام می‌باشد؛ ابزاری حیاتی که به معامله‌گران کمک می‌کند تا در هر لحظه، با فیلتر کردن دیده‌بان با تنظیمات خاص و دلخواه سهم مورد نظر خود را پیدا کنند. با اسکنر سهام، معامله‌گران می‌توانند هر سهمی را، خواه رو به بالا و خواه رو به پایین باشد، چه ارزش بازار آن کوچک و چه بزرگ داشته باشد و چه دارای حجم زیاد یا کم و شناوری بالا یا پایین باشد، انتخاب کنند. این‌ها اصطلاحات تکنیکال هستند که احتمالاً سرمایه‌گذاران به دنبال انها نیستند. نکته این است که معامله گران به دنبال شکار این حرکات بزرگ در نوسانات قیمت باهدف کسب سودهای احتمالی هستند و فیلترهای درون اسکنر سهام می‌تواند کمک کند تا به این مقصود برسند. (سایت finviz یک نمونه برای پیگیری دیده‌بان بازار سهام آمریکا است)

در حالی که سرمایه‌گذاران گزارش‌های مالی یک شرکت را رصد می‌کنند، معامله‌گران بادقت نمودار سهام شرکت را مورد بررسی قرار می‌دهند. در این نمودارها ، معامله‌گران بسیاری از اندیکاتورهای مورد مطالعه در برنامه معاملاتی خود را اعمال می‌کنند تا نقاط ورود و خروج مناسب را کشف کنند. آن‌ها شاخص‌هایی مانند میانگین‌های متحرک (ابزاری برای ارزیابی صعودی یا نزولی بودن روند سهام) و یا اندیکاتور شاخص مقاومت نسبی RSI (ابزاری برای تعیین اشباع فروش یا خرید سهام) را مورد استفاده قرار می‌دهند.

اما قبل از این‌که معامله‌گران شروع به معامله یک سهام کنند، درصدد رصد الگوهای خاصی در آن نمودار برمی‌آیند. هر معامله‌گر یک استراتژی دارد و از این رو، به دنبال الگویی است که در حوزه استراتژی او جای بگیرد. پس از آن، معامله‌گران سطح حمایت یا مقاومت شکسته‌شده را پیدا می‌کنند. آن‌ها تعداد بیشماری از فاکتورها مانند فاصله قیمت خرید و فروش، نوع معاملات انجام‌شده در حال حاضر و نوع کندل ایجادشده در زمان ورود به معامله خرید را بررسی می‌کنند. همه‌ی این ابزارها به طور ویژه‌ای برای معامله‌گران روزانه مهم هستند.

مدت زمان

همان‌طور که هر سرمایه‌گذار عادی نیز می‌گوید، هرگز سعی نکنید برای بازار زمان تعیین کنید. سرمایه‌گذاران برخلاف معامله‌گران میل ندارند تا به حرکت روزانه‌ و یا حتی حرکت هفتگی قیمت‌ها توجه کنند و آنها را مورد بررسی قرار بدهند. آن‌ها به اندازه‌ی یک معامله‌گر به نوسانات بازار توجه ندارند. آن‌ها اساساً چشم‌انداز بلندمدت‌‌تری نسبت به معامله‌گران دارند؛ این چشم‌انداز مطمئناً بیشتر از یک سال بوده و می‌تواند حداقل ۵ سال باشد. از دیدگاه این گروه، زمان‌بندی کردن بازار کاری احمقانه است.

با این حال، از دیدگاه یک معامله‌گر، زمان‌بندی بازار همه‌چیز است. معامله‌گران سوئینگ در تایم‌فریم‌های متفاوت با بهره‌گیری از نوسانات قیمت به دنبال خرید در قیمت کم و فروش در قیمت بالا (و یا خرید در قیمت بالا و فروش در قیمت کم) هستند؛ نکته‌ای که یک سرمایه‌گذار معمولاً اهمیتی به آن نمی‌دهد و فقط آرام می‌نشیند. یک معامله‌گر روند، سعی دارد در قیمت بالا خرید کند و در قیمت بالاتر بفروشد (و یا در قیمت پایین بفروشد و در قیمت پایین‌تر معامله را با سود ببندد). به عبارت دیگر، یک معامله‌گر سهام را با دید کوتاه‌مدت یا میان‌مدت؛ و یک سرمایه‌گذار همان سهام را با دید طولانی‌مدت خریداری خواهد کرد.

تشخیص نوع معامله‌گری فرد نیز مهم است. یک معامله‌گر روزانه، سهام را در همان روز ظرف چند ساعت، چند دقیقه یا حتی چند ثانیه خریداری می‌کند و می‌فروشد؛ در حالی که یک معامله‌گر سوئینگ، سهام را حداقل برای یک روز نگه می‌دارد. (برای آگاهی از انواع استراتژی‌های معاملاتی در بازار این مقاله را بخوانید)

سطح مهارت

هرچه وقت بیشتری در بازار صرف کنید، به طور طبیعی در معرض ریسک بیشتری قرار می‌گیرید. زمان حضور یک معامله‌گر (از نظر خرید و فروش در بازار)، می‌تواند به طور قابل‌توجهی طولانی‌تر از یک سرمایه‌گذار باشد؛ بنابراین به سطح مهارت بیشتری برای موفقیت در کسب درآمد نیاز دارد.

یک معامله‌گر مجبور است زیان خود را سریع کنترل کند؛ در صورتی که یک سرمایه‌گذار می‌تواند در صورت مواجهه‌ی شرکت با یک مانع، تا زمانی که اصول تحلیل بنیادی آن دست‌نخورده باشد، صبر کند.

هر یک از این فعالیت‌ها به اصول فکری دیگری نیز احتیاج دارند. سرمایه‌گذاران باید از نوعی باور و ادراک در مورد شرکتی که سهام آن را خریداری می‌کنند، برخوردار باشند. از آن سو، رویکرد یک معامله‌گر کمتر احساسی است؛ در واقع، تصمیمات آن‌ها در هنگام تحلیل تکنیکال سهام باید بر اساس منطق باشد.

نتیجه نهایی

صرف نظر از رویکرد شما نسبت به بازار سهام، بدون شک برای انجام هر کار، تحقیقات گسترده‌ای لازم است. یک معامله‌گر باید بسیاری از شرایط تکنیکال را بررسی کند تا سهامی را که ارزش معامله دارد، بیابد؛ و یک سرمایه‌گذار باید ریز و درشت‌ شرکت را مطالعه کند تا متوجه پایداری یا عدم پایداری فلسفه‌ی مالی، محصول نهایی و یا خدمات شرکت در بلندمدت شود.

بازارهای مالی

ویلیام فیدر " یکی از خنده دارترین چیزها در بازار سهام ، این است که هروقت یک نفر اقدام به فروش می کند ، دیگری خریدار است و هردو نیز خودرا زیرک می دانند. " تحلیل گری با تریدری فرق

تحلیل طلای آبشده

تحلیل دلار

تحلیل سکه طلا

تحلیل طلای جهانی

تحلیل آتی سکه طلا

بازارهای جهانی

روانشناسی بازار

عنوان پاسخ بازدید توسط
تحلیل و سیگنالهای دلار بریال 6 59 admin
تحلیل و سیگنالهای سگه طلا 8 46 admin
تحلیل و سیگنالهای طلای ابشده 7 34 admin
تحلیل و سیگنالهای فارکس 1 28 admin
تالار اول نبض بازار 38 84 admin

تفاوت تحلیل گری و تریدر

ویلیام فیدر

" یکی از خنده دارترین چیزها در بازار سهام ، این است که هروقت یک نفر اقدام به فروش می کند ، دیگری خریدار است و هردو نیز خودرا زیرک می دانند. "

تحلیل گری با تریدری فرق دارد. تحلیل گر خوب الزاما تریدر خوبی نخواهد بود. نکته اش می دانید در چیست ؟

نکته اش آنست که تحلیل گر همه جوانب را می گوید لذا همیشه راست می گوید. ولی تریدر سوار موج میشود . موجی که اگر در اندازه گیری عمق و سرعت و ارتفاع آن اشتباه کند ممکن است در دریا غرق شود. به شناگر بودن خود غره نشوید که دریا هزار بازی دارد.

درانجام معاملات در بازارهای مالی 4 ستون داریم :

1. سیستم معاملاتی

2. مدیریت سرمایه

3. روانشناختی بازار

4. روانشناسی تریدر

این چهارستون ، پایه های چهارپایه ای است که باید با آرامش برروی آن نشست و با حذف یکی ازآنها هرچند 3 پایه ای را تشکیل میدهد که امکان جلوس برآن وجود دارد ولی امنیت کافی را ندارد و هر لحظه امکان سرنگون شدن 3پایه وجود دارد بخصوص اگر فاصله بین پایه ها دقیق تنظیم نشده باشد.

درمورد تک تک موارد فوق به تدریج صحبت خواهیم داشت ولی فعلا به تفاوتهای تحلیل گری با تریدری می پردازیم.

دریک متن تحلیلی جامع هم اهداف قیمتی در صعود و هم در نزول وهم احتمال رخ دادن هریک و هم احتمال رخ ندادن و شرایط لازم برای هردو قید میشود. باتوجه به ظرایف کلامی در نوشته های یک تحلیل و نیز ذهنیت افراد مطالعه کننده – که عمدتا دنبال تاییدی بر موقعیت خود هستند – عموما تحلیل گر همیشه درست خواهد گفت مگر آنکه تنها یک جهت را بصورت قاطع اعلام کرده باشد که آنهم تحلیل نیست ، بلکه سیگنال و پیش بینی است.

اعلام روند صعود یا نزول تنها در یک جهت ، تحلیل نیست بلکه پیش بینی است. و طبیعی است که هر پیش بینی میتواند اشتباه باشد. ولی درتحلیل جامع هردو طرف ولی باشرایط لازم برای رخ دادن و نیز احتمال آنها بیان میشود ولذا هر اتفاقی بیفتد تحلیلگر درست گفته است و کلام معروف " همانطور که پیش بینی شده بود " را خواهید شنید.

یک تریدر موفق برای انجام معاملات خود باید قدمهای زیر رابردارد:

1. تحلیل جامع از وضعیت بازاری که در آن میخواهد فعالیت کند .

این کار مربوط به حوزه کاری تحلیلگر است و تریدر در این قسمت خود ممکن است صاحب نظر باشد و یا خیر . درهرصورت این تحلیل باید قبل از ورود به بازار تهیه شود. نکته قابل توجه آنست که وظیفه تحلیل گر در همین یک کار است و تمامی قدمهای بعدی برعهده تریدر است و درحیطه تخصص و یا توانایی تحلیلگر ممکن است نباشد.

2. یافتن استراتژی های معاملاتی مفید برای رسیدن به سود دهی در معاملات . استراتژی معاملاتی یعنی سیستمی که ترکیبی از اندیکاتور ها و اسیلاتورهای مختلف است و می تواند بیانگر نقاط ورود و خروج و حد سود و زیان در معاملات باشد. این سیستم باعث میشود که همچون یک آدم آهنی بتوانید بعد از درک بازار و تحلیل آن منتظر اعلام نقاط ورود و خروج باشید. اعتماد به این سیستم معاملاتی از ارکان مهم برای انجام معاملات موفق است.

نکات فوق باتوجه بر تکنیکال است و گرنه در حوزه فاندامنتال نیز نیاز به یک چک لیست روزانه از عوامل مختلف موثر بر بازار احساس میشود که برای تحلیل فاندامنتال بسیار لازم است.

3. یافتن تایم فریم مخصوص خود

هر استراتژی معاملاتی را در تایم فریم های از 1 دقیقه تا یک ماهه میتوان مشاهده و تحلیل کرد . ولی هر تریدر بنا به موقعیت شغلی – روحی – جسمی خود باید تایم فریم مخصوص خود را داشته باشد .البته وضعیت بازار هم مهم است. مثلا تحلیل در تایم روزانه و هفتگی در آتی سکه طلا بنظر من در وضعیت کنونی که حداکثر تا 3 ماه آینده موقعیت باز میتوان اخذ کرد ، اتلاف وقت است.

این تایم فریم ازآن جهت اهمیت دارد که

الف – استراتژی معاملاتی سیگنال ورود و خروج را درهمان تایم فریم باید اعلام کند.

ب – حد زیان براساس نقاط ورود در همان تایم فریم باید مشخص شود.

ج – مدت زمان لازم برای رسیدن به سود دهی براساس همان تایم فریم تخمین زده میشود. نمیتوان در تایم فریم روزانه تحلیل کرد و انتظار داشت که بلافاصله پس از ورود به موقعیت به سود خیلی خوبی برسیم.

4. پس از تعیین تایم فریم و بکمک استراتژی معاملاتی کارهای زیر باید انجام شود.

4-1 . مطالعه تحلیل بازار جهت شناسایی محیط آن که شامل روند بازار ، وضعیت تفاوت معامله گر و تحلیلگر موجهای حرکتی بازار ، خطوط حمایت و مقاومت روزانه و هفتگی و ماهانه می باشد.

4-2 . تعیین نقطه ورود براساس استراتژی

4-3 . تعیین حد زیان براساس استراتژی

4-4 . تعیین نقطه خروج اولیه با حد سود ثابت براساس استراتژی

همه موارد فوق باید قبل از ورود به بازار انجام شود و تنها کاری که بعد از ورود به بازار انجام میگیرد قدم آخر است .

4-5 . تغییر نقطه خروج براساس حد زیان متغییر جهت افزایش سود

وحال می رسیم به بازار فیوچر ایران :

بعضی حرفها را باور نکنید.

این بازار برای بلند مدت نیست ودربهترین شرایط یک بازار میان مدت است ..

نان به نرخ روز بخورید.

به امید سود فراوان ، حد زیان خود را افزایش ندهید.

براساس فاندامنتال و مباحثی چون تحریم و شایعات دیگر موقعیت بلندمدت در خلاف جهت روند نگیرید.

نقطه خروج خود را دقت کنید.

هر زیانی را شناسایی نکنید.

بازی این بازار را باتوجه به بازار ایران بشناسید.

از هج بین دو ماه با یک وجه تضمین برای اهداف میان مدت خود استفاده کنید.

بخشی از سود خود را حتما از این بازار بیرون ببرید و دربازار نقدی سرمایه گذاری کنید.

نقطه ورود براساس استراتژی خیلی مهم است.

مباحث روانشناسی بازار فارکس برای آن بازار تهیه شده است. بازارآتی سکه و کشورایران قانون خودش را دارد. به این قانونها احترام بگذارید ، البته بعد از اینکه آنها را شناختید.

عزیزی فرمودند : " من همیشه میخرم ، فروشنده 950 هزار تومانی تیرماه الان کجاست؟ " این نوع نگاه باعث خروج شما با اجبار زیان کردن از این بازار خواهد شد. آن فروشنده یا تا یک ماه دیگر سروکله اش برای شناسایی سود پیدا خواهد شد و یا آنکه تا کنون به کنار خریدار کال مارجین شده 1600000 تومانی دی ماه رفته است. در هردو صورت بنظر نگارنده اگر هردوی این افراد تاکنون مجبور به خروج از بازار نشده اند و وجه تضمین خود را تامین کرده اند -به امید سود دهی - هردو راه به ترکستان می برند. این بازار برای اینگونه جنگولک بازیها نیست. یادمان باشد که اسم بازار ما آتی سکه است ولی عملا کالای آن کالایی است که تنها تامین کننده واقعی اش دولت است.

چیزی به نام کف بازار تفاوت معامله گر و تحلیلگر نداریم. هرعددی که یک بار دیده شود احتمال مجدد دیده شدنش وجود دارد مگر آنکه زمان تثبیت در بالای آن کف قیمتی به مقدار قابل توجهی برسد که درآنصورت هم دیگر کف قیمتی نیست بلکه رویا است. مثل رویای سکه 100 هزار تومانی .

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برو به دکمه بالا